1- دانشگاه حکیم سبزواری ، m.rahimi@hsu.ac.ir
2- دانشگاه حکیم سبزواری
چکیده: (1881 مشاهده)
ادبیات تطبیقی بهمثابۀ فلسفه و رویکردی جدید در ادبیات و نقد ادبی، نخست ماهیتی فراملی، فرازبانی و فرافرهنگی داشت، لیکن در ادامه و در قرن بیستم با مطالعات میانرشتهای پیوند خورد. در دورۀ معاصر و با اولویت یافتن رویکردهای کاربردی ـ همگرا در پژوهشهای ادبی، نحله نوین ادبیات تطبیقی، چشمانداز تازهای را در مقابل پژوهشگران گشوده و حوزههای پژوهشی جدیدی را فراسوی مرزهای شناختهشده ـ پیشین ادبیات ایجاد کرده است. در جستار پیشرو، نگارندگان با نظرداشت رویکردهای نوین ادبیات تطبیقی بهویژه سویه میانرشتهای آن، برآنند تا با اتکا به یک مأخذ معتبر در حوزه امثال: فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، به شیوهای، از منظر ماهیت، توصیفی ـ تحلیلی و از دیدگاه نوعدادهها، کتابخانهای ـ اسنادی، به تطبیق امثال با نظریه «سلسلهمراتب نیازهای آدمی» بپردازند و با بازجست روانشناخت ـ ادبی مقولات انسانی، علاوهبر نُمایاندن گستره و کارآمدی هر دو حوزه، افقی تازه در برابر پژوهشهای آتی پدیدار سازند. از نکات حائز اهمیت در این پژوهش، بیان این حقیقت است که آنچه روانشناسان انسانگرا با نگاه انگیزهشناختیِ رفتار آدمی مطرح کردهاند، پیش از این در متون ادبی کلاسیک ما بهصورتی هوشمندانه، گاه همچون هرم مزلو، با ترتیب و تناسبی در خور تأمّل و گاه در تناسبی نهچندان آشکار، بازتاب یافته است. نوشتار حاضر، نخستین پژوهشی است که با مبنا قرار دادن نیازهای هشتگانه، به بررسی و تحلیل تطبیقی آرای مزلو با امثال و حکم فارسی پرداخته است. مقاله درنهایت گویای دو نتیجه کلّی الف) اثبات کارایی و روایی یک نظریه روانشناختی در پیوند با ادبیات عامه و ب) درک هر چه بهتر ارزشمندی امثال و حکم در نمودبخشی به مفاهیم انتزاعی ـ ذهنی است.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه دریافت: 1401/10/8 | پذیرش: 1401/12/8 | انتشار: 1402/1/10