گندم در فرهنگ و گویش مردم تنگستان

نویسندگان
1 عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر
2 دانشجوی دکتری زبان‌شناسی همگانی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر
چکیده
تنگستان شهرستانی است در استان بوشهر با مرکز اهرم. اساس اقتصاد این شهرستان بر پایۀ کشاورزی، دامداری و ماهیگیری استوار است. مردم تنگستان به گویشی به نام «تنگستانی» یا «تنگسیری» سخن می‌گویند که از گویش‌های ایرانی دستۀ غربی، گروه گویش‌های جنوب­غربی است. گندم از محصولات مهم کشاورزی این منطقه به­شمار می‌آید. این محصول از­آن­رو برای مردم تنگستان اهمیت دارد که افزون­بر درآمدزایی، مادۀ اولیۀ نان و بسیاری از خوراکی‌های محلی دیگر است. کاه و باقی­ماندۀ ساقۀ گندم برای علوفۀ چهارپایان کاربرد دارد و گاهی نیز گندم به­ جای پول نقد مبادله می‌شود. از­این­رو، کشت گندم عملی آیینی به­شمار می‌آید که با آداب و رسومی خاص همراه است؛ اگر­چه بسیاری از آیین­ها و واژگان ثبت­شده در این نوشتار، تنها در یاد و خاطرۀ کشاورزان سال­خورده یافت می­شود. هدف این پژوهش از سویی، ثبت آداب و رسوم و آیین‌ها و از سویی دیگر، گردآوری واژگان و اصطلاحات مربوط به گندم در گویش تنگستانی است. آنچه در این نوشتار آمده حاصل پژوهش­های میدانی و گفت­و­گو با کشاورزان سال­خوردۀ روستای جمالی، از توابع تنگستان است. مطالب در دو بخش تنظیم شده‌ است: نخست، گندم در فرهنگ مردم تنگستان؛ دوم، واژگان و اصطلاحات مرتبط با گندم در گویش تنگستانی.
کلیدواژه‌ها

1. از صورت اوستایی:  gantuma-
2. IPA
3. ببندم تو کولور، میش و بز و ورزا که سیراوِن        مث معشوقه و عاشق که هر دو بی­قرار اندن
 (نوری فیروزی، 22:1373).
4. گِنُم داری تو یا ای تالِ مینِن  که دل خینِن وُ هر خوشِی بِلالِت
(شمس­العلما، 24:1382).
5. دل مو بازیار رنج و دردِن     رُخُم چون خارِک مَکتی زردِن
(نوری فیروزی، 24:1385).
6. گل گندم شده زرد و بته کاکل دیار اندنبده داسُم برُم جیلم کنم که باز یار اندن
 (همو،22:1373)
7. که نه مال خوتن کهیو که مال خوتن ke mâl-e xuten] [ka ne  mâl-e xuten, ka:yu  برگردان: کاه مال خودت نیست کاهدون که مال خودت است (به پرخوری هنگام رسیدن به مال مفت و بیماری پس از آن اشاره می­کند).
8. دِلُم تاپویِ خرمایِ وِلاتِن      تِنیر گرم نونوایِ ولاتِن
(نوری فیروزی، 27:1385)
9. تووَش پشت و ری نداره [tovaš pošte ri nadâre]: تابه‌اش، پشت­و­رو ندارد (کنایه از شخص پر­رو و نمک­نشناس است).
10. آرد پاک تو خورش نی [ʼârd-e pâk tu xuraš ni]: آرد پاک در خوره‌اش نیست (این عبارت برای اشخاص ریاکار و دروغ­گو به­کار می‌رود).
11.  پاتیل گَپو شیر کن و بِیلِش ری کدُمبه چاله تشیتم سفتش هو کو تا که نرُمبه
(همو، 36:1373).
12. او مث مار شی بافن ] [ʼu mess-e mâre ši bâfan: او مثل مار زیر بافه است (کنایه از افراد موذی و آب­زیر­کاه است). شعر محلی:
پلت مثل بریده کن بده کشتش به دور سر
 نه مثل بافه خشکیده فصل خزونی کن
(همان، 54)
منابع
- آذرلی، غلام­رضا (1387).فرهنگ واژگان گویش‌های ایرانی. تهران: هزار کرمان.
- احمدی ریشهری، عبدالحسین (1375).سنگستان. شیراز: نوید.
- برازجانی، طیبه (1382). سیری در گویش دشتستان. شیراز: راهگشا.
- بلادی، عبدالعزیز (1390).ریشه­شناسی واژگان منتخب گویش بوشهری. تهران: آینۀ کتاب.
- حاجیانی، فرخ (1385).«واژه‌های دخیل انگلیسی مشترک در گویش­های بوشهری». علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. ش 46. صص 19-45.
- ________ (1387).«توصیف دستگاه واجی گویش تنگستانی». گویش­شناسی. ش 7. صص 92-106.
- زنده­بودی، حسین (1383).فرهنگ، ادب و گویش تنگسیری. بوشهر: بوشهر.
- سبزعلی­پور، جهان­دوست (1387). «واژه‌های مربوط به گندم در زبان تاتی خلخال». گویش­شناسی. ش 7. صص 107-125.
- شمس­العلما، احمد (1382).باغ تاکو. تهران: قلم آشنا.
- غلامیان، رضا (1393). نتایج تفصیلی سر­شماری عمومی نفوس و مسکن 1390 شهرستان تنگستان. بوشهر: معاونت برنامه ریزی استانداری بوشهر.
- نوری فیروزی، حسین (1373).دغاله (مجموعه اشعار محلی). بوشهر: ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- ___________ (1385).مثل بوی تازه (مجموعه اشعار و ترانه‌های محلی). بوشهر: بوشهر.
- Bolland, Daniel & Bazin Marcel (2000). "Gandom" .Encyclopaedia Iranica. vol. X. pp. 270-278.