اُلّاه‌خوانی: تجلی عشق و حماسه در جشن‌های کویرنشینان

نویسندگان
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
چکیده
سروده­­های محلی یکی از دلنشین­ترین گونه‌­­های ادبیات شفاهی اقوام ایرانی است. این سروده‌ها در درازنای تاریخ، همپای همیشگی و جدانشدنی محافل و نَقل رایج مراسم و گردهمایی­های اقوام بوده است. برخی از این نواها، با وجود جذابیت لفظی، معنایی و فرهنگی فراوان، بنا به دلایل گوناگون ازجمله بی‌توجهی پژوهشگران حوزۀ ادبیات عامه و نیز عدم ارتباط گستردۀ گویشوران آن با مراکز فرهنگی-تحقیقاتی، تاکنون دورازدسترس و ناشناخته مانده است. «اُلّاه» یکی از بوم­نواهای عامۀ خیال­انگیز منطقۀ کویر است که ساکنان روستاهای جنوبی شهرستان­های شاهرود و دامغان (منطقۀ طُرود و سرکویر) از گذشته­های بسیار دور آن‌ها را در مراسم عروسی خود به‌کار می­­بردند و تا‌کنون نیز پایایی و پویایی خود را حفظ کرده است. در این نوشتار کوشیده­ایم تا علاوهبر معرفی اُلّاه، برای نخستین‌بار به بررسی ویژگی‌ها، نکته‌های ادبی و مشخصات اختصاصی آن بپردازیم و از این رهگذر، پیوندهای این آیین سُرور با ریشه­های کهن فرهنگ ایرانی را بشناسانیم و نیز برخی ویژگی­های حاکم بر فرهنگ عامۀ گویشوران را واکاوی کنیم.
کلیدواژه‌ها

[1]. در این باره ر.ک: ادیب طوسی (1332). «ترانه­های محلی». مجلۀدانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز. ش 26. ص 49 ببـ و نیز: کیانوش، محمود (1355). شعر کودک در ایران. تهران: آگاه. ص 24 ببـ .
2. احمد مستوفی، استاد جغرافیای دانشگاه تهران، معتقد است «ترود» صحیح است؛ زیرا این منطقه در گذشته‌های دور در پایان مسیر رودی طولانی و بزرگ [شاهرود] بوده است (به نقل از: کردوانی، 1386: 285).
3. این نکته را وام­دار تلاش و تتبع اورنگ ایزدی، استاد زبان­شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، هستم.
4. برای آشنایی با سیاحان و جهانگردانی که از این منطقۀ کویری گذر کرده و به اجمال یا تفصیل از آن سخن گفته­اند، ر.ک: مقدمۀ کتاب گزیدۀ ضرب­المثل­های سرکویری. سیدحسین طباطبایی. سمنان: حبله­رود.
5. گویش مردم دهستان طرود شباهت عجیبی به برخی روستاهای نیشابور دارد. اشعاری که در عروسی­ها با عنوان کَلِّگی می­خوانند، در میان اهالی فارسی نیز مرسوم است. داستان دلدادگی حسینا که در جنوب خراسان و سیستان شهرت دارد، در میان اهالی منطقه نیز محبوبیت خاصی دارد.
6. حَدا: لالایی که مادر برای نوزاد می­خواند. «حُداء» در عربی به معنای آواز سوزناکی است که ساربان برای افزودن سرعت شتر و به‌هیجان آوردن حیوان می­خواند (المنجد، ذیل واژه).
7. برای آگاهی از جزئیات اشعار سُرو و اُنگاره ر.ک: «آیین­های سوگ و سرور در سرکویر». فرهنگ و ادبیات عامه. س 3. ش5. صص
8. تنها در طرود با آهنگی کش­دار چنین می­گویند: «هاش ... هوش ... هواش».
9. با سپاس از میترا جزنی.
10. اشباع کسرۀ میانجی در ترکیبات وصفی و اضافی، یکی از ویژگی‌های دستوری گونه­های زبانی این منطقه است (مشابه لهجۀ اصفهانی)، برای نمونه عبارت وصفی «درِ سفید» را به‌صورت «دری سفید» و عبارت اضافی «درِ خانه» را به صورت «دری خانه» تلفظ می‌کنند.
11. مصراع پایانی به صورت دیگری نیز خوانده می­شود: «میانی همسرات گلدسته باشی».
12. در سال­های اخیر به احترام مجلس، چنین می­گویند: «اینها همه آقایند و سلطان خودتی».
13. جاله باران: رگبار؛ باران سیل­آسای بهاری.
14.معنای لغوی آن بر نگارندگان معلوم نشد.

منابع


رازی، شمس­الدین محمد‌بن‌قیس (1373). المعجم فی معاییر اشعار العجم. به‌کوشش سیروس شمیسا. چ1. تهران: فردوس.
زمردیان، رضا (1379). راهنمای گردآوری و توصیف گویش­ها. چ1. مشهد: دانشگاه فردوسی.
ستایشگر، مهدی (1374). واژه‌نامۀ موسیقی ایران‌زمین. چ1. تهران: اطلاعات.
شفیعی­کدکنی، محمدرضا (1352). شعر فارسی پس از مشروطیت. تهران: کتاب توس.
فیروزیان، مهدی (1389). «سبک­شناسی ترانه­های حسین منزوی». بهار ادب. س3. ش2. صص 131-148.
کردوانی، پرویز (1386). کویر بزرگ مرکزی ایران و مناطق همجوار. چ1. تهران: دانشگاه تهران.
کریستن­سن، آرتور (1355). آفرینش زیانکار در روایات ایرانی. ترجمۀ احمد طباطبایی. تبریز: مؤسسۀ تاریخ و فرهنگ ایران.
_________ (1377). نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی. چ1. تهران: چشمه.
لطفی، محمدرضا (1376). کتاب سال شیدا؛ مجموعه‌مقالات موسیقی. چ1. تهران: کتاب خورشید.
محجوب، محمدجعفر (1386). ادبیات عامیانۀ‌ ایران. به‌کوشش حسن ذوالفقاری. تهران: چشمه.
معلوف، لویس (1382). المنجد. ترجمۀ محمد بندرریگی. چ4. تهران: نشر ایران
مقدسی، ابوعبدالله محمد (1991). أحسن‌التقاسیم فی معرفۀ‌الاقالیم. چ3. قاهره: مکتبۀ مدبولی.