دانشگاه لرستان ، m.khosravishakib@gmail.com
چکیده: (2236 مشاهده)
ضرب المثلها از عناصر فرهنگی غالب در جوامع هستند که علاوهبر اقناع سازی و هدایت ذهنی مخاطبان، میتوانند جریانهای فکری و فرهنگی را تقویت کنند. خصلت کاربردی، همچنین انباشت معنایی و نیز دلالتهای وسیع و فراگیر در ضرب المثلها، موجب میشود تا تأثیرگذاری و نفوذ آنها زیاد باشد و ایستادگی و مقاومت فکری مخاطبان در برابر آنها شکل ضرب المثلی است که میتواند در »خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو«نگیرد. قلمروهای جامعه شناختی، اقتصادی، تاریخی و ... قابل نقد و تفسیر باشد. ساختار تقابلی، زبان موسیقایی و همچنین کنش های پیدا و پنهانی چون شرط، امر، تحذیر، تهدید در ژرف ساخت، باعث تأثیرگذاری و اشتهار این ضرب المثل شده است. پیشفرض مقاله این است که با توجه به رویکرد ساختارشکنی و اصرار این نظریه بر معکوس کردن جفت های متقابل، میتوان به خوانشی متفاوت از این ضرب المثل دست یافت. خوانشی که با جابه جایی اقتدار و مرکزیت ، خلاقیت و استعداد مترتب بر آن را در تقابل با »فردگرایی« قطب های دوگانۀ ساختاری، برجسته و تمجید میکند. در این مقاله تلاش می شود تا با کاربست نظریۀ » جمع گرایی « ساخت شکنی و همچنین تحلیل کیفی و آسیب شناختی، به قرائتی دیگرگون و البته امروزیتر از این ضرب المثل دست یافت. ضرورت تغییر در ساخت و بافت این ضرب المثل، نشان دهنده تحرک و پویایی فرهنگی جامعۀ امروز ماست.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
فرهنگ عامه دریافت: 1401/12/28 | پذیرش: 1401/6/20 | انتشار: 1401/4/23