1- مدرس/ دانشکده شهید باهنر تهران دانشگاه فرهنگیان
2- استاد/دانشگاه تهران
چکیده: (10898 مشاهده)
اسطوره و کهنالگوها بیانگر آمال و اندیشههای جهانشمول انسانیاند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربۀ دینی و رویارویی آدمی با امر قدسیاند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونیهای گوناگون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهنالگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایتهای عرفانی یکی از اساسیترین محملها برای بروز کهنالگو و اسطورههاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایتهای عرفانی و لزوم تفسیر آنها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطورهای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشفالمحجوب، رسالۀ قشیریه و تذکرةالاولیا پرداخته است. از آن جا که روایتهای عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشۀ بشری بهخصوص کهنالگوها سود میبرند، عناصر اسطورهای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگها، دور و مرکز، نامها و اعداد در سه اثر مذکور دستهبندی و بررسی و لایههای پنهان دلالتهای این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان میدهد روایتهای عرفانی همچون دیگر حوزههای تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهنالگو بهعنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره میبرند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایتهای عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده میکنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ عامه نزدیک میشوند. در روایتهای عرفانی کهنالگو و اسطورهها به بیان و توضیح تجربههای دینی در قالب نمادین و پوشیده میپردازند. هرچند عناصر اسطورهای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایتهای عرفانی رنگ و بویی متمایزتر میگیرند و به بیان اندیشههایی چون مراحل سهگانۀ تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهۀ آدمی با امر قدسی میپردازند.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه|فرهنگ عامه|نقد و نظریههای فرهنگ و ادب عامه دریافت: 1392/11/2 | پذیرش: 1392/12/19 | انتشار: 1393/6/1