دانشگاه رازی کرمانشاه ، a.azizifar@razi.ac.ir
چکیده: (8369 مشاهده)
این جستار در پی تبیین مفهوم «تیپِ» شاهان و گزارش کردارهای آنان است تا نقش آنان را در پیشبرد قصه بازنمایی کند. روش مطالعه از نوع کتابخانهای و کیفی بر حسب تحلیل محتواست. ملاک گزینش این قصهها، علاوه بر شهرت، طیف وسیع خوانندگان، اقبال عمومی و بسامد حضور شاهان است. پس از بررسی این قصهها دریافتیم که شاهان غالباً بر حسب نوع نگرش گزارشگر قصه، در دو اقلیم ایرانی و غیرایرانی قرار میگیرند و بسته به فضای کلی قصه و درونمایۀ آن، سیمای شاهان گزارش میشود. درونمایۀ هر قصه علاوه بر اینکه بنمایۀ خاصی میطلبد، قهرمانان و تیپهای خاصی را نیز اقتضا میکند؛ مثلاً قصۀ سمک عّیار که دارای بُنمایۀ عیاری است، قهرمانان آن بیشتر عیاران و پهلوانان هستند و حتی کُنش شاهان برحسب نقش و کارکرد این تیپ شناخته میشود. دارابنامه دارای بُنمایۀ اساطیری ـ حماسی است و لذا رفتار و کردار شاهان فخیمتر، حماسیتر و در مواردی اساطیری است. حسین کرد نیز داستانی پهلوانی ـ مذهبی است. فرض ما بر این است که قصهپردازان در خلق تیپهای قالبی همچون شاه و درباریان و دیگر قهرمانان، در پی ضابطهمند کردن و قانونمند کردن ساختار جامعهاند؛ به عبارت دیگر آنان در پی ایجاد یک چارچوب قطعی و مسلماند که تخطی از آن، مشکلآفرین و گاه خطایی بخششناپذیر است. از منظر بسامد «تیپ»ها، با مطالعۀ قصههای مورد پژوهش به این نتیجه رسیدیم که «درباریان»، بهویژه شاه و خانوادهاش و وزیران، بیشترین بسامد و حضور را دارند و بیشتر قصهها با حکایت «شاه» یا «شاهزادهای» آغاز میشود. در این قصهها حس شدید میهندوستی و ایرانیگرایی دیده میشود؛ به همین دلیل تیپ شاهان ایرانی در این قصهها بسیار لطیفتر، رئوفتر، انسانیتر، مردمدارتر، عادلتر و خردمندتر از دیگر هممنصبان غیرایرانیشان تصویر شده است. دارابنامه بیش از دو قصۀ دیگر حماسیتر است و تیپ شاهان فخیمتر و مطنطنتر و تاریخیتر تصویر شده است، در حسین کرد شاهان چندان حضور ندارند و کنش چندانی به انجام نمیرسانند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه دریافت: 1397/9/18 | پذیرش: 1397/11/13 | انتشار: 1398/2/7