استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور ، j.mousavy@yahoo.com
چکیده: (8075 مشاهده)
کارکردهایی نظیر حفظِ تن از آسیبهای محیطی، الزامات عرفی و ظرفیتهای نمادین، سبب شده است که لباس در زندگی آدمی، اهمیتی چشمگیر و اجتنابناپذیر داشته باشد. براساس چنین اهمیتی، تهیۀ پوشاک متناسب با هریک از اعضای بدن و ظهورِ ملبس در انظار عمومی، بسیار مورد توجه بوده است. در این راستا، «سر» نیز که بالاترین و یکی از مهمترین اعضای بدن است، همواره با سرپوشهایی همچون «دستار» و کلاه پوشانده میشد. در پوشیدن چنین پوشاکی نیز، الزاماتِ عرفی نافذ بوده و هر نوع سربرهنگی در حالات عادی ناهنجاریِ فاحش محسوب میشده است. با وجود چنین اهمیتی، توجه به منابع نشان میدهد که گاه دستار از سر برداشته میشده است. این نوشتار مشخصاً در پی آن است که با توجه به منابع گوناگون، اشکال و علل بیدستار شدن را ذکر و بررسی کند. بررسیهای صورتگرفته نشان میدهد که درمجموع، بیدستارشدن یا به دستِ شخصِ دستاربند و به خواست وی روی میداده یا عاملی بیرونی، علیرغم میل دستاردار، به این کار دست میزده است. عللی چون بروز هیجانات، فروش (در تنگدستی)، بخشش، استغفار و انتقال قدرت به شکلگیری نوع اول دستاربرداری منجر شده و سرقتِ دستار و مجازات دستاربند نیز، علل برداشتن دستار در شکل دوم آن است.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه دریافت: 1396/2/26 | پذیرش: 1397/2/30 | انتشار: 1397/2/30