عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
چکیده: (9474 مشاهده)
مَثَلِ «شاهنامه آخرش خوش است» از پرآوازهترین مَثَلها در فرهنگ ایرانی است. هنگامیکه برای کسی امری ناخوش رخ میدهد و دیگری بِدان خشنود است، در واکنش این سخن را بهکـار میبرد. میدانیم که شاهنامه با تازشِ تازیان به ایران پایان میپذیرد؛ پس چگونه است که پایان آن را خوش پنداشتهاند؟ در پاسخ، گروهی «خوش» را در معنای تهکّمی، یعنی ناخوش دانسته و گروهی دیگر، «خوش» را در معنای اصلی واژه پنداشتهاند. نگارنده از یک سو این احتمال را میدهد که پایانِ خوشِ شاهنامه به کینکشی از کُشندۀ یـزدگـرد سوم بازمیگردد. در باور ایرانی انتقام از کُشندۀ شاه، واجب و مقدّس بوده است و آشکارا این را در جاهای گوناگون شاهنامه میبینیم؛ پس از آن روی کـه بیژن، ماهویِ سوری را میکُشَد و بدینسان انتقامِ خونِ یزدگرد را میگیرد، پایانِ شاهنامه را خوش پنداشتهاند. از سوی دیگر، مَثَلِ پرآوازه را میتوان از جملۀ ادبیاتِ آخرالزّمانی (پیشگوییِ استقرار دوبارۀ قدرت ایرانیان) پنداشت که پس از سقوط صفویه بهدست بیگانگان، در میان مردم رواج یافته است؛ چنانکه با سقوط ساسانیان، این گونۀ ادبی مرسوم میشود.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فرهنگ عامه دریافت: 1394/12/13 | پذیرش: 1396/7/19 | انتشار: 1396/9/1