استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده: (9688 مشاهده)
داستانهای عامه از بطن توده برآمدهاند، به همین سبب آینه تمامنمای عادات، آداب و خُلقیات مردم عامهاند و با بررسی آنها میتوان فرهنگ زیستیِ مردمان را بینقاب و صورتک دید. یکی از روشهای خوانش متون و ازجمله متون عامه، کشف تقابلهای پنهان در متن است؛ زیرا با استخراج این تقابلها میتوان به لایههای مستتر در پسِ ظاهرِ متن دست یافت. این تقابلهای درونمتنی، به اعتقاد ژاک دریدا، سلسلهمراتبی و پلهکانی هستند؛ یعنی همواره یک جزء برتر از جزء دیگر پنداشته میشود و این برتری نه «بدیهی و طبیعی»، بلکه کاملاً «فرهنگی» است؛ بنابراین با یافتن تقابلهای درون هر متن و با تشخیص اینکه کدام جزء، ممتاز شمرده میشود، میتوان به نکات مهمی درباره اندیشهای که متن از آن حمایت میکند، دستیافت. در این مقاله دو داستان مشهور عامه، «شنگول و منگول» و «بلبل سرگشته»، بر اساس مشهورترین و مفصلترین روایتشان از نظر تقابلهای درونمتنی بررسی شدهاند. این بررسی نشان میدهد که داستانهای عامه بهعنوان متونی که پایانِ باز ندارند، بیشتر در تقابلهای درونیِ خود صادقاند و با شناخت هر جزءِ تقابل، جایگاه و ویژگی جزء مقابل بهتر شناخته میشود. در این داستانها راوی با بسیجکردن همه اجزای داستان، نتیجه مورد نظر خود را در اختیار مخاطب مینهد و با تحریک باورهای فرهنگی و فکریِ او، این نتیجه را برای مخاطب «بدیهی» و «منطقی» میسازد.
دریافت: 1394/6/18 | پذیرش: 1394/6/18 | انتشار: 1394/8/1