جستجو در مقالات منتشر شده


۴۹ نتیجه برای گویش


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله به تحلیل تفاوت‌های آوایی میان گویش‌های عبدالملکی و هورامی با استفاده از نظریۀ بهینگی می‌پردازد. هدف اصلی این تحقیق بررسی تفاوت‌های واجی این دو گویش از نظر طول و کیفیت واکه‌ها و ساختار همخوان‌ها و تحلیل این تفاوت‌ها در چارچوب نظریۀ بهینگی است. در این راستا، با استفاده از قیود مختلف نظریۀ بهینگی مانندMAX-C، DEP-C،IDENT-[vowel height] ،IDENT-[vowel backness] ، ONSET، ALIGN-Morpheme و CODA-COND، به تحلیل دقیق داده‌های زبانی از هر دو گویش پرداخته شده است. این تحقیق نشان می‌دهد که گویش‌های عبدالملکی و هورامی الگوهای متفاوتی از بهینه‌سازی واجی را به نمایش می‌گذارند، که به نوبه خود منجر به تفاوت‌های قابل توجهی در ساختار واجی آنها می‌شود. تغییرات در طول واکه‌ها، کیفیت واکه‌ها، و ساختار همخوان‌ها به‌طور خاص مورد بررسی قرار گرفته و نتایج به‌دست‌آمده با استفاده از نظریۀ بهینگی تبیین می‌شود. نتایج این مطالعه علاوه بر روشن ساختن تفاوت‌های آوایی میان گویش‌های عبدالملکی و هورامی، به درک بهتر فرایندهای واجی در این گویش‌ها کمک می‌کند و مبنای نظری جدیدی برای تحلیل‌های مشابه در دیگر گویش‌های ایرانی فراهم می‌آورد. این مقاله همچنین پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده در زمینه تحلیل واج‌شناختی و کاربردهای گسترده‌تر نظریۀ بهینگی ارائه می‌دهد.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

   پژوهش حاضر قصد دارد با بهره‌گیری از بستۀ‌ نرم‌افزاری گویش سنجی و نقشه‌نگاری با رویکردی کمّی-رایانشی و کل­ گرایانه به بررسی تحلیل انبوهۀ‌ متغیرهای زبان‌شناختی گونه‌های زبانی رودبارِجنوب در استان کرمان بپردازد. گردآوری داده‌ها به روش میدانی از ۲۲ منطقه در هفت شهرستان جنوبی استان کرمان صورت گرفته است. به منظور جمع ­آوری داده ­ها از پرسشنامه‌ای حاوی ۲۰۸ واژه و ۱۰ جملۀ‌ پایه بر اساس پرسشنامه‌های «طرح ملّی اطلس زبانی ایران» و «فهرست واژگان پایه موریس سوادش» بهره گرفته شده است. روایی پرسشنامۀ‌ مذکور بر اساس آزمون آلفای کرونباخ ۹۸/۰ است. نتایج حاصل از تحلیل انبوهۀ داده ­ها نشان داد که شش خوشۀ گویشی عمده از هم متمایزند و این خوشه ­های گویشی خود به زیرخوشه ­هایی تقسیم می­ شوند. هریک از خوشه‌های گویشی دارای ویژگی‌های آوایی، واجی، صرفی یا نحوی متمایزی هستند که آن را از دیگر خوشه‌ها جدا می‌کند. بر اساس تحلیل آماری داده­ ها خوشۀ گویشی «الف» به دلیل کاربرد پیشوند استمراری /mi-/ و پسوند جمع ساز/hɑ-/ نسبت به سایر خوشه­ ها بیشترین تشابه و خوشۀ گویشی «ب» در مواردی از قبیل کاربرد پسوند مصدر ساز /-eng/ و پسوند استمراری æ/-/ بیشترین تمایز را از نظر صرفی و نحوی با فارسی معیار دارد. خوشه­ های گویشی «ج»، «د»، «هـ» و «و» بر خلاف تمایزی که با فارسی معیار از جمله کاربرد پیشوند استمراری ʔæ-// و پسوند جمع ساز  /-on/دارند، بیشترین تشابه را با یکدیگر دارند و از نظر فرآیندهای آوایی و وجود آواهای خاص گونۀ رودبارِجنوب با گویش «ب» مشابهت دارند.


دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی ساختهای کنایی در گویش هورامی میپردازد. گویش هورامی در ساختهای گذشته ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره میگیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازکار مضاعفسازی واژهبست ، برای نشان‌دادن الگوی حالت کنایی از سازکار دیگری نیز بهره میگیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویشهای کردی دیده نمیشود. در ساختهای برآمده از سازکار دوم بیان الگوی کنایی، سازه‌ها‌ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می‌شوند؛ بدین ترتیب این ساختها نسبت به ساخت‌هایی که از سازکار مضاعفسازی واژه‌بست بهره می‌گیرند، خوانش معنایی نشاندارتری دارند. ترتیب سازه‌های به‌کار رفته در ساخت‌های کنایی نشاندار همواره ثابت است؛ سازه مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساختها ظاهر میشود، در جایگاه بعدی سازه فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می‌گیرد و در پایان جایگاه پایانی جمله را فعل گذشته ساده از آن خود می‌کند. پژوهش حاضر دو هدف عمده را در دستور کار خود دارد: نخست بررسی و توصیف ساختهای کنایی بینشان و نشان‌دار در گویش هورامی و بیان ویژگیهای بنیادین هریک از آنها و دوم تلاش برای ارائه تبیین نحوی از مراحل فرایند اشتقاق نحوی ساختهای کنایی نشاندار بر پایه مفاهیم نظری برنامه کمینهگرا. تبیین نحوی ارائه‌شده در این مقاله از مفاهیم جدید مطرح‌شده در چارچوب برنامه کمینهگرا بهره می‌گیرند؛ نظیر فرضیه گروه متممساز گسسته و فرافکن‌های بیشینه تأکید و مبتدا .
سید محمد حسینی معصوم،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

در فرهنگ عامیانه گاهی این تمایل وجود دارد که گویشوران در میان خود به‌گونه‌ای سخن بگویند تا بیگانگان به راز و رمزشان پی‌نبرند. از این‌رو، برخی از خرده­فرهنگ­های محلی یا گروه‌های اجتماعی درصدد ساخت زبان رمزی۱ (لوترا) برمی‌آیند تا از آن در میان گروه خود استفاده کنند. این زبان رمزی بیشتر بر پایۀ گویش غالب و رایج در هر منطقه ساخته می‌شود، قواعد صرف و نحو آن بر اساس همان گویش یا شبیه آن است و فرمول­های خاص آوایی مهم‌ترین ابزار ایجاد رمز در آن­هاست. در این مقاله ضمن مطالعۀ این پدیده در فرهنگ عامۀ مردم ایران، ویژگی­های یک زبان رمزی خاص- که در میان یک گروه نسبتا گستردۀ خویشاوندی در مشهد رایج است- بررسی می‌شود و البته هنوز نام خاصی برای آن تعیین نشده است؛ اما با عنوان «زبان خانوادۀ برومند» از آن یاد می­شود. این زبان که حدود چهار تا پنج نسل از عمر آن می‌گذرد، زبان رمزی زنده‌ای است که در میان گویشوران خود نسل به نسل انتقال یافته و بیشتر ویژگی‌های زبان‌های رمزی را داراست. برخی از واژگان این زبان عربی است؛ برخی واژگان فارسی هستند که تغییر شکل یا تغییر آوایی یافته‌اند، و نیز برخی از آن‌ها واژگان ساختگی‌اند و ریشۀ مشخصی ندارند. این زبان تنها در میان همین گروه از مردم مشهد دیده شده است و در هیچ کجای ایران و جهان گویشور ندارد.

دوره ۳، شماره ۹ - ( ۱۲-۱۳۸۴ )
چکیده

بسیاری از واژه­های رایج در زبان فارسی امروز در طول تاریخ دستخوش تحولاتی بوده است. برخی از این تحولات مربوط به فارسی میانه است و برخی دیگر تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد در فارسی دری روی داده است و اثری از کاربرد آن در فارسی میانه دیده نمی­شود. از جمله این تحولات، دگرگونیهایی است که در پسوند «__َ  نده» روی داده است. حذف g پایانی آن در دوره رشد و تکوین زبان فارسی از جمله این تبدیلات است؛ ضمن آنکه تحولاتی نیز در گروه nd موجود در این پسوند روی داده است. این تحولات، خاصِ این واژه نیست، بلکه واژه­های دیگری را با هویت دستوری متفاوت همان گونه که در بخشهای مختلف مقاله حاضر می­بینیم شامل می­شود. این مقاله به تحولات پسوند «__َ نده» در فارسی دوره رشد و و تکوین می­پردازد.

 

دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

مقاله حاضر درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا نظام حالت غالب در گویش هورامی متأثر از ویژگی های کلامی است یا نه؟ دوبوا (۱۹۸۷, ۲۰۰۳) معتقد است که تعیین نظام حالت در هر زبان را تنها می توان در پرتو ملاحظات کلامی و فرانحوی به صورت کامل تحلیل کرد. وی نشان داده است که برخی ویژگی های کلامی سبب به وجود آمدن گرایش کلامی ویژه ای به نام «ساخت موضوعی ارجح» می شود که ویژگی های آن منطبق با ویژگی های ساخت های نحوی «ارگتیو» است. نحوه رقابت این گرایش با سایر گرایش های کلامی که عمدتاً ویژگی هایی شبیه به نظام حالت مفعولی در حوزه نحو دارند، درنهایت، موجب تعیین نظام حالت در حوزه نحو می شود. در این مقاله نخست نشان می دهیم که با وجود مشاهده الگوی ساخت موضوعی ارجح در کلیه ساخت های زبانی گویش هورامی، میزان تأثیرگذاری این الگو در ساخت های گذشته ساده بیشتر از ساخت های مضارع است و همین موضوع موجب ارگتیو شدن ساخت های گذشته ساده در این گویش می شود. سپس به این موضوع می پردازیم که سایر گرایش های کلامی رقیب نظیر گرایش «جانداری مبتدا» و «پیوستگی مبتدا»، بر خلاف ساخت موضوعی ارجح، همواره محرک الگوی حالت مفعولی در حوزه نحو هستند و تأثیر آن ها در هر دو دسته از ساخت های ارگتیو و مفعولی گویش هورامی دیده می شود ولی میزان تأثیرگذاری هریک از این دو گرایش کلامی بر مفعولی شدن انگاره حالت در این گویش متفاوت است؛ چنانکه فقط گرایش جانداری مبتدا می تواند الگوی حالت را در ساخت های غیرارگتیو در گویش هورامی به سوی نظام حالت مفعولی سوق دهد. دستاوردهای تجربی این پژوهش می تواند به لحاظ نظری مؤید رویکردهایی باشد که معتقدند پدیده های نحوی بنیادین نظیر الگوی حالت غالب، تحت تأثیر عوامل کلامی و بر اساس ملاحظات کاربردشناختی شکل می گیرند.  
زهرا حامدی شیروان، شهلا شریفی، محمود الیاسی،
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

در این پژوهش آرایش واژگان در چهار گویش فارسی خوزستان، یعنی بهبهانی، دزفولی، شوشتری و هندیجانی از نظر رده­شناختی بررسی شده است. چارچوب نظری اصلی این پژوهش رده­شناسی آرایش واژگان درایر است. دبیرمقدم در پژوهش خود ۲۴ مؤلفه را در نظر گرفته است که ۱۹ مورد ­آن­ها برگرفته از مقالۀ درایر و بقیه مؤلفه­ها برگرفته از پایگاه داده­های وی هستند که آمار مربوط به آن در اختیارش قرار گرفته است. در پژوهش حاضر نیز همین ۲۴ مؤلفه دربارۀ گویش­های خوزستان بررسی و نتایج حاصل با منطقۀ
اروپا ـ آسیا و همچنین جهان مقایسه شده­اند. ابزار و روش جمع­آوری داده­ها در این پژوهش پرسش­نامه و گفت­و­گو و مصاحبۀ حضوری با گویش­وران است. با تعداد ۳۰ گویش­ور بومی این گویش­ها مصاحبه شده و بعد از ثبت و ضبط مصاحبه­ها و گفت­و­گو­ها، مطالب به دقت آوانویسی و سپس براساس مؤلفه­های مورد نظر تحلیل شدند. در بررسی داده­ها، رفتار رده­شناختی هر کدام از این گویش­ها در مقایسه با زبان­های اروپا ـ آسیا و همچنین زبان­های دنیا از­جهت دارابودن مؤلفه­های فعل­پایانی و یا فعل­میانی بررسی و تحلیل شد. به طور کلی این چهار گویش هم در مقایسه با زبان­های اروپا ـ آسیا و هم در مقایسه با زبان‌های دنیا، به ردۀ فعل­میانی قوی گرایش دارند ؛  البته باید گفت که بر­اساس آمار جدول­ها رفتار رده­شناختی این گویش­ها با ردۀ بینابین (آمیخته)- که دبیر­مقدم (۱۳۹۲) برای زبان­های ایرانی پیشنهاد کرده است- هماهنگ است. دربارۀ مؤلفه­های رده­شناختی مشترک و غیرمشترک باید گفت که در این چهار گویش فقط مؤلفۀ۱،  ۹ و ۱۱ غیرمشترک هستند و این گویش­ها در ۲۱ مؤلفۀ دیگر رفتار مشترک دارند.

دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

طبقات­الصوفیه یکی از متون کهن فارسی نوشته شده در حوزه هرات (قرن پنجم هجری) است. این کتاب حاصل املای سخنان خواجه عبدالله انصاری در مجالس وعظ است که به دست یکی از شاگردانش نوشته شده است. بررسی زبان این متن می­تواند برخی نکات زبانی ناگفته درباره گویش کهن رایج در آن حوزه جغرافیایی را آشکار کند. در این مقاله به «اثرپذیری زبان طبقات از زبان عربی»، به عنوان بهره­ای از مسائل زبانی موجود در این متن پرداخته ­شده­ است. زبان عربی پس از گذشت مدتی از حضور اعراب در ایران، به دلایل مختلف اجتماعی، علمی، دینی، سیاسی و فرهنگی، بر زبان فارسی و آثار ایرانیان تأثیر گذاشت. از جمله متون تأثیر گرفته طبقات انصاری است که بررسی زبان آن، نشان دهنده برخی اثرپذیری­های واژگانی، صرفی، نحوی و آوایی این متن از زبان عربی است. گذشته از استفاده از واژه‏های عربی در این متن، وجود برخی نکات دستوری صرفی و نحوی و اثرپذیری‏های آوایی قابل توجه است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی میزان و چگونگی اثرپذیری زبان طبقات­الصوفیه، به عنوان متنی برآمده از قرن پنجم و گویش هروی کهن، از زبان عربی در هر سه سطح واژگانی، صرفی و نحوی و آوایی است. در این مقاله کوشش شده­ است موضوع حاضر، همراه با شواهدی از متن بیان شود. این پژوهش از نظر هدف، «کاربردی» و از لحاظ شیوه جمع‏‏آوری اطلاعات، «کتابخانه‏ای» است که به روش «توصیفی- تحلیلی» انجام پذیرفته است.  

دوره ۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

«ضمایر شخصی» یکی از مباحث مهم دستوری زبان فارسی است که بیشتر دستورنویسان و زبان‌شناسان در آثار خود به آن پرداخته‌اند و تعاریفی کمابیش مشابه از آن ارائه کرده‏اند. ضمیرهای شخصی در زبان فارسی دری و بیشتر متون به‌جا‌مانده از آن، یکسان به کار رفته‏اند؛ اما با توجه به وجود برخی اختصاصات زبانی در برخی متون کهن که حاصل تعلق آن‌ها به دوره­ها و حوزه­های جغرافیایی و گونه‎های متفاوت زبانی ‏است، ممکن است ضمایر شخصی نیز تا حدودی در آن‌ها به شکلی متمایز به کار رفته باشد. هدف از این نوشتار، نشان دادن چگونگی صورت‎ها و کاربردهای مختلف ضمایر شخصی در طبقات‌الصوفیه، منشأ هر‌یک از آن‌ها و میزان همگونی و ناهمگونی طبقات با دیگر متون کهن است. ضمیرهای شخصی در این متن بیشتر به صورت مشترک با دیگر متون و در برخی موارد به صورتی متفاوت با آن‌ها به کار رفته‌اند. در این مقاله کاربرد خاصی از ضمایر شخصی در طبقات و گویش کهن هرات را مورد توجه قرار دادیم و از آن به‌عنوان «شبه‌شناسه» یاد کردیم. بیشتر کاربردهای خاص ضمیرهای شخصی، به‌ویژه ضمایر شبه‌شناسه در گونه زبانی هرات و متن طبقات، متأثر از فارسی میانه است. این نوشتار از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه جمع‏‏آوری اطلاعات، کتابخانه‏ای است که پس از خوانش دقیق متن طبقات‌الصوفیه، به روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته است.

دوره ۵، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

 قلب نحوی تاکنون در زبان‌های مختلف به لحاظ نحوی و گفتمانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق در گویش مازندرانی نشان می‌دهد که قلب نحوی هم تابع اصول و محدودیت‌های جهان‌شمول و هم تابع محدودیت‌های زبان ویژه است. در این تحقیق نشان می‌دهیم که انواع قلب نحوی کوتاه‌برد، دوربرد و چندگانه در گویش مازندرانی به‌کار می‌رود و کارکرد اصلی قلب نحوی در گفتمان، تغییر توزیع ساختار مبتدا و خبر و همچنین توزیع اطلاع کهنه و نو است. درباره قلب نحوی کوتاه‌برد می‌بینیم که حرکت سازه‌ها در فرایند قلب نحوی، تابع اصول گفتمانی و ساخت اطلاع است؛ اما در این گویش، در قلب نحوی دوربرد عوامل نحوی و اصول نحوی کمینه‌گرایی علاوه بر اصول گفتمانی، در تبیین ساخت‌های قلب نحوی‌شده نیز دخیل هستند. به عبارت دیگر در فرایندهای قلب نحوی دوربرد به نوعی شاهد تعامل بین گفتمان و نحو، به‌ویژه کمینه‌گرایی هستیم و چنین نتایجی با دستاوردهای زبان‌شناسان در حوزه‌های مختلف زبانی همسویی و همخوانی دارد. هدف اصلی تحقیق بررسی رفتار قلب نحوی در گویش مازندرانی است.
نغمه حسینی، حیدر یزدان شناس،
دوره ۵، شماره ۱۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

تنگستان شهرستانی است در استان بوشهر با مرکز اهرم. اساس اقتصاد این شهرستان بر پایۀ کشاورزی، دامداری و ماهیگیری استوار است. مردم تنگستان به گویشی به نام «تنگستانی» یا «تنگسیری» سخن می‌گویند که از گویش‌های ایرانی دستۀ غربی، گروه گویش‌های جنوب­غربی است. گندم از محصولات مهم کشاورزی این منطقه به­شمار می‌آید. این محصول از­آن­رو برای مردم تنگستان اهمیت دارد که افزون­بر درآمدزایی، مادۀ اولیۀ نان و بسیاری از خوراکی‌های محلی دیگر است. کاه و باقی­ماندۀ ساقۀ گندم برای علوفۀ چهارپایان کاربرد دارد و گاهی نیز گندم به­ جای پول نقد مبادله می‌شود. از­این­رو، کشت گندم عملی آیینی به­شمار می‌آید که با آداب و رسومی خاص همراه است؛ اگر­چه بسیاری از آیین­ها و واژگان ثبت­شده در این نوشتار، تنها در یاد و خاطرۀ کشاورزان سال­خورده یافت می­شود. هدف این پژوهش از سویی، ثبت آداب و رسوم و آیین‌ها و از سویی دیگر، گردآوری واژگان و اصطلاحات مربوط به گندم در گویش تنگستانی است. آنچه در این نوشتار آمده حاصل پژوهش­های میدانی و گفت­و­گو با کشاورزان سال­خوردۀ روستای جمالی، از توابع تنگستان است. مطالب در دو بخش تنظیم شده‌ است: نخست، گندم در فرهنگ مردم تنگستان؛ دوم، واژگان و اصطلاحات مرتبط با گندم در گویش تنگستانی.
رسول بلاوی،
دوره ۵، شماره ۱۵ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

شهرستان کَنگان )به لهجۀ محلی: کَنگون) یکی از شهرستان‌های استان بوشهر در جنوب ایران است. زبان عربی بعد از زبان فارسی رایج‌ترین زبان ساکنان این شهرستان می‌باشد. بسیاری از ساکنان کنگان در دوران جنگ تحمیلی عراق از شهرستان‌های خرمشهر و آبادان (در استان خوزستان) به بوشهر مهاجرت نموده‌اند، و با گذشت چندین سال از مهاجرت این قوم، هنوز بسیاری از واژگان و ساختارهای صرفی و نحوی عربی قدیم را حفظ کرده‌اند. دامنۀ این پژوهش، گویشورانِ جنگ‌زدۀ مهاجر از استان خوزستان به بوشهر می‌باشد.
هدف از این پژوهش زبان شناختی، شناسایی اصول و ویژگی‌های گویش عربی آنان و بررسی تغییرات زبانی در زمینۀ مخارج حروف و دگرگونی‌های حاصله و شناسایی ساختار صرفی و نحوی بر اساس روشی توصیفی- میدانی می‌باشد. یافته‌ها نشان می‌دهد که این گویش همانند گویش‌های دیگر عربی زائیدۀ زبان عربی فصیح می‌باشد و بیشتر الفاظ و عبارت‌های آن ریشه در زبان فصیح دارد، که گاهی دچار ابدال، قلب، نحت و دگرگونی‌های دیگری می‌شوند. همچنین از لحاظ قواعد و ساختارهای آن، ارتباط عمیق و گستردۀ این گویش با زبان عربی فصیح و گویش‌های قدیم عربی به وضوح خودنمایی می‌کند.
حسین رضویان، مریم جلیلی دوآب،
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده

برای اثبات تأثیر گویش مادری نویسنده و شاعر در هر اثر می‌توان از هنجارگریزی گویشی به‌عنوان یکی از شواهد کمک گرفت. هنجارگریزی گویشی یکی از انواع هشت­گانۀ هنجارگریزی‌های لیچ است. در این نوع هنجارگریزی، ساختی غیر از زبان هنجار وارد زبان ادب می‌شود که می‌تواند ردپایی از جغرافیای شاعر یا نویسنده باشد. در میان تحقیقات انجام‌شده در زمینۀ هنجارگریزی، پژوهشی که به‌طور اخص به تأثیر محیط و جغرافیای شاعر و چرایی استفاده از هنجارگریزی گویشی پرداخته باشد، انجام نشده است. در این تحقیق برآنیم که هنجارگریزی گویشی را در آثار نثر و شعر حسین پناهی بررسی کنیم و به تأثیر محیط زندگی در شعر و نثر وی بپردازیم. بدین منظور شانزده اثر۱ نثر و شعر وی به‌طور کامل بررسی و مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که در آثار دورۀ اول، پناهی تأثیر بسیاری از محیط خود و زندگی عشایری دوران کودکی گرفته است. او با کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات گویش لری در آثارش، تصاویری از خاطرات دوران کودکی و اوضاع زندگی عشایری را نشان داده و رنج و شادی را درهم آمیخته است؛ اما در دورۀ دوم آثار او، ردپای کمتری از محیط و زندگی عشایری به چشم می‌خورد. در بیشتر آثار این دوره- که دربارۀ نگاه او به دنیا و مسائل آن همانند عدالت، درد بیداری و ... است- هنجارگریزی‌های گویشی کمتر است.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

پسوند نام­آواساز /-ast/ از پسوندهای کهنی است که در متون دری حوزه خراسان به‌کار رفته است. جلال متینی، علی رواقی، نجیب مایل هروی و دیگران، با استناد به شواهد گویشی خراسانی، این پسوند را پسوندی خراسانی دانسته­اند. پس از ایشان، حسن حاتمی به وجود صورت دیگری از این پسوند در گویش کازرونی اشاره کرده است؛ بی آنکه به پیشینه یا ریشه آن بپردازد. در مقاله حاضر، نگارندگان کوشیده­اند ضمن ارائه شواهدی از کاربرد این پسوند در گویش­های خوزستان و متون کهن فارسی، فرضیه­ای درمورد چگونگی شکل­گیری آن ارائه کنند. طبق این فرضیه، پسوند مذکور در پسوند اسم‌مصدرساز /-išt/ ریشه دارد؛ به‌نظر می­رسد که پسوند اخیر (-išt) در برهه­ای خاص به‌طور وسیع در ساخت نام­آواها به‌کار رفته است. ازسوی دیگر، در «قرآن قدس» که از متون حوزه گویشی جنوب ایران (سیستان) است، شواهدی از کاربرد /-ast/ یا /-ist/ در مقام پسوند اسم­مصدرساز دیده می­شود. ظاهراً این شواهد شاذ، حلقه پیوند تاریخی پسوند نام­آواساز خراسانی (-ast) و پسوند نام‌آواساز جنوبی (-ešt) هستند.

دوره ۶، شماره ۷ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

در زبان­های دنیا دو نقش دستوری فاعل و مفعول مستقیم که آن­ها را روابط دستوری نیز می­نامند، در جمله از طریق سه راهکارِ ترتیب واژه­ها، مطابقه و نظام نشانه­گذاری حالت قابل تمایز از یکدیگرند. زبان­های دنیا ممکن است یک یا دو راهکار و گاهی در برخی موارد هر سه راهکار را برای تمایز روابط دستوری به کار گیرند. هدف از پژوهش حاضر تعیین راهکارهای اتخاذ‌شده برای تمایز بین دو نقش دستوری فاعل و مفعول مستقیم در جمله­های دارای فعل گذرا در شوشتری است. به همین منظور داده­های پیکرۀ پژوهش از طریق مصاحبه از گویشوران شوشتری بر‌اساس پرسش‌نامه‌ای حاوی ۶۲ جمله، گردآوری و تحلیل شدند. در گویش شوشتری برای تمایز دو رابطۀ دستوریِ فاعل و مفعول مستقیم از دو راهکار نظام نشانه­گذاری حالت و مطابقه استفاده می­شود. راهکار ترتیب واژه­ها در این گویش بدین منظور کاربردی ندارد. از آنجا که این گویش با زبان فارسی در یک گروه گویشی قرار دارد، تصور می­شود که راهکارهای مشابهی با فارسی به کار گرفته شوند و تحلیل داده­های پیکره نیز صحت این موضوع را تأیید می­کند.
 

دوره ۶، شماره ۷ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

بنا بر اصل غنای واژگانی در نظریه بهینگی، محدودیتی بر درون‌داد وجود ندارد و تنوع زبانی در این نظریه به شکل تفاوت در ترتیب بین محدودیت‌ها تعریف می‌شود. این مقاله می‌کوشد با در نظر داشتن این فرضیه که صورت فعلی گویش سورانی در گذر زمان دچار تغییرات کمتری نسبت به صورت‌های فعلی گویش­های اردلانی و کلهری شده است، آن را به‌عنوان صورت اولیه در نظر گرفته و در چارچوب نظریه بهینگی، نمونه­ای از تنوع بین این سه گویش را به شکل تفاوت در ترتیب محدودیت‌ها نشان دهد. بدین منظور، پس از مصاحبه با ده گویشور سورانی، ده گویشور اردلانی و ده گویشور کلهری و به دست آوردن پیکره صوتی، گونه سورانی به‌عنوان درون‌داد برای تابلوهای محدودیتی مختلف در نظر گرفته ‌شد و با توجه به ترتیبی که از محدودیت‌های گویش‌های اردلانی و کلهری به دست آمد، دلیل تنوع موجود مشخص شد. دلیل این تنوع، ترتیب تسلط محدودیت‌های نشانداری بیشتر در کلهری و سپس در اردلانی نسبت به سورانی است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر ارائۀ نمونه­ای از  اطلس گویشی بر مبنای اصول جغرافیای گویشی و اندازه­گیری فاصله­های گویشی بر مبنای اصول گویش­سنجی در نیمۀ جنوبی استان همدان است.  روش: در این پژوهش که از نوع توصیفی-تحلیلی است، از پرسشنامه­ای متشکل از ۱۴۹ واژه و عبارت و ۴۴ جملۀ پایه مبتنی بر فهرست واژه­های سوادش استفاده شده است. گردآوری داده­ها  به روش میدانی از ۱۵ جایگاه در شهرستان­های اسدآباد، تویسرکان، ملایر، نهاوند و همدان که به روش تصادفی نظام­مند انتخاب­شده­اند، صورت­گرفته است. چهار مقولۀ کلی تحت عناوین واژه­های مربوط به « طبیعت» (۱۰ واژه)، «زمان»، «نسبت خانوادگی» و «اسامی حیوانات» (هر یک ۵ واژه) به روش تصادفی برای تهیه اطلس و انجام محاسبات انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته­ها: تنوع و پراکندگی واژگانی در این مقولات در قالب ۵ اطلس گویشی متنی-نمادی نشان داده شده است. درصد فراوانی هر گونۀ تلفظی در جایگاه­های مختلف و نیز بیشترین و کم­ترین درصد شباهت بین جایگاه­ها بر مبنای اصول گویش­سنجی و ارائۀ دندروگرام (نمودار درختی) محاسبه شده است. نتیجه­گیری: گویش­های مورد بررسی در ۹ خوشه طبقه­بندی می­شوند. کمترین فاصلۀ گویشی بین دو جایگاه ۱۴ و ۱۵ در شهرستان همدان گزارش می­شود. شباهت واژگانی بین این دو جایگاه برابر با ۶۰ درصد است. بعد از آن بیشترین شباهت واژگانی برابر با ۵۶ درصد بین دو جایگاه ۸ و ۹ در ملایر دیده می­شود. شباهت گویشی بین ملایر و نهاوند بیشتر از سایر شهرستان­ها است. تنوع واژگانی در مقولۀ «طبیعت» بیشترین حد و در  «اسامی حیوانات» کمترین حد است.

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف از نگارش این مقاله، توصیف و تحلیل فرایندهای واجی کشش جبرانی، حذف، تضعیف، ارتقاء واکه‌ای و قلب در گویش گالشی اشکور است. چهارچوب نظری این پژوهش، واج‌شناسی بهینگی است. به‌همین‌منظور، با ده گویشور، هرکدام به‌مدتِ یک ساعت گفت‌وگو شده و داده‌ها گرد‌آوری شده‌اند. افزون‌بر این، نگارنده خود، گویشور بومی است. داده‌ها برمبنای الفبای آوانگار بین‌المللی IPA آوانویسی شده و روش تحقیق نیز توصیفی‌ـ تحلیلی بوده است. در گویش گالشی، حذف همخوان‌های چاکنایی //h, ? در واژه‌های دو هجایی در ساخت‌های هجایی  cvc.cv(c)رخ می‌دهد و منجربه کشش جبرانی واکه در هجای اول می‌شود. فرایند حذف همخوان /t/ و /d/ به‌عنوان عضو دوم خوشه یا توالی همخوان‌ها، حذف همخوان واک‌دار پایانی پس از واکه‌های کشیده رخ می‌دهد، در فرایند تضعیف تبدیل همخوان /b/ به [v] و/q/ به [X] رخ می‌دهد و در فرایند ارتقاء واکه‌ای، واکۀ افتادۀ /e/ به واکۀ افراشتۀ] [i تبدیل می‌شود. در فرایند قلب نیز در واژه‌های «مدرسه، کبریت، تاکسی» دیده می‌شود. نتایج به‌دست‌آمده، حاکی‌از آن است که فرایند تضعیف و حذف در این گویش دارای بیشترین بسامد و فرایند قلب دارای کمترین بسامد است.  

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف از این پژوهش بررسی ساخت زمان دستوری و نمود در جمله‏های خبری گویش لری بالاگریوه است. لری بالاگریوه یکی از گونه‏های گویش لری است. این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است و داده‏ها به روش میدانی از طریق ضبط گفتگوهای روزمره به مدت پنج ساعت جمع‏آوری شده است. این گویش دارای دو زمان دستوری گذشته و غیرگذشته است. بدین ترتیب چهار ساخت دستوری حال ساده، گذشته ساده، گذشته نقلی (حال کامل) و گذشته بعید در این گویش دیده می‏شود. نحوه بازنمایی نمود در این گویش با فارسی معیار متفاوت است. پیشوند استمراری می- در این گویش بروز آوایی ندارد. نمود کامل با گذشته ساده، گذشته نقلی و گذشته بعید نشان داده می‏شود. نمود ناکامل و استمراری در زمان حال توسط ماده مضارع فعل /hQsE/ (خواستن) یعنی hQ  و در زمان گذشته توسط he: نشان داده می‏شود. نمود ناکامل توسط حال کامل نیز نشان داده می‏شود. نمود تقریب در این گویش در زمان گذشته با hQ بدون مطابقه با شخص  و شمار فعل اصلی و در زمان گذشته با hQs با مطابقه با شخص و شمار فعل اصلی صورت می‏گیرد.  

دوره ۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش، توصیف و تحلیل دو فرآیند واجی کشش جبرانی و هماهنگی واکه­ای (ستاک امر) گویش پسیخانی در چهارچوب نظریه بهینگی پرینس و اسمولنسکی (۱۹۹۳ & ۲۰۰۴) است. روش این پژوهش به‌صورت توصیفی- تحلیلی است و داده­ها به روش میدانی گردآوری شده­اند. از پنج نفر گویشور، هریک به مدت یک ساعت مصاحبه به عمل آمد که در‌مجموع، پنج ساعت مصاحبه صورت گرفته است. نتایج نشان می­دهند فرآیند کشش جبرانی، پیوسته در گویش پسیخانی با حذف همخوان‌های چاکنایی /h,?/ در واژه­های تک‌هجایی در ساخت CVCC  و نیز در واژه­های دو‌هجایی در ساخت­های هجایی  cvc.cv(c) رخ می­دهد و منجر به کشش جبرانی واکه در هجای اول می­شود. همچنین کشش جبرانی ناپیوسته با حذف همخوان­های چاکنایی /h,?/ در واژه­های تک‌هجایی و دو‌هجایی نیز اتفاق می­افتد. در فرآیند همگونی واکه کوتاه /e/ با واکه [u] ، گسترش مشخصه پسین‌بودن رخ می­دهد و نیز تبدیل واکه افتاده //e به واکه افراشته [ i] اتفاق می­افتد که گسترش مشخصه افراشته‌بودن را نشان می­دهد. همچنین بر‌اساس تحلیل داده­ها، در پایان ثابت شد که فرآیند کشش جبرانی دارای بسامد وقوع بالاتری است.

صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱