۳۰ نتیجه برای نوشتار
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
راهبردهای یادگیری زبان به رفتارها، فرایندها و رویکردهایی اشاره دارد که یادگیرنده بصورت هدفمند و منسجم اطلاعات تازه را دریافت کرده و بطور موثر بکار میگیردو سبب خودآموزی، خودکنترلی و مسئولیت پذیری زبانآموز میشود.مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه بین بکارگیری راهبردهای یادگیری زبان دوم، اشتیاق یادگیری و مهارت نوشتاری در برنامه درسی نگارش زبان عربی دانشجویان دختر کارشناسی زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی است؛ زیرا در این زمینه پژوهش قابل توجهی انجام نشده است.این پژوهش توصیفی-همبستگی است. بهاین منظور تعداد ۷۰ دانشجوی دختر کارشناسی زبان و ادبیات عربی سال ۱۳۹۸ بهروش تمامشماری بهعنوان نمونه انتخاب شدند. دادههای لازم از طریق پرسشنامههای راهبردهای یادگیری زبان آکسفورد (۱۹۹۰)، اشتیاق یادگیری شافلی و همکاران (۲۰۰۲) و مهارت نوشتاری محقق ساخته جمعآوری گردید و با استفاده از تحلیل رگرسیون همزمان تجزیه و تحلیل شد. یافتههای نشان داد که بین متغیرهای راهبردهای یادگیری زبان، مولفههای آن (بهجز راهبرد عاطفی) و اشتیاق یادگیری با مهارت نوشتاری زبان عربی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، راهبردهای یادگیری زبان و اشتیاق یادگیری ۱۷ درصد تغییرات مهارت نوشتاری را تبیین کردند. به این معنا که با بکارگیری راهبردهای یادگیری زبان و بهبود اشتیاق یادگیری، توانش مهارت نوشتاری زبانآموزان افزایش مییابد. بهلحاظ کاربردی، یافتهها و پیشنهادات پژوهش حاضر را میتوان بهعنوان الگویی جهت گنجاندن راهبردهای یادگیری زبان دوم و تقویت اشتیاق یادگیری در برنامههای درسی معرفی کرد. بهطور خاص، دستاورد اصلی پژوهش را میتوان استفاده از راهبردهای یادگیری زبان و تقویت اشتیاق یادگیری در زمینه بهبود مهارت نوشتاری دانشجویان زبان و ادبیات عربی دانست.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف پژوهش، بررسی دایرهواژگانی فعال در متون کتبی فارسیآموزان غیرایرانی بر پایهی مؤلفهی «تنوع واژگانی» بود. بدین منظور، با استفاده از یکی از سنجههای فرمولیِ تنوع واژگانی با عنوان «شاخص گیراد»، تنوع واژگانی متون کتبی آزمودنیهای پژوهش حاضر محاسبه گردید و ارتباط آن با متغیرهایی همچون ملّیت، جنسیت، سن، زبان اول و تحصیلات دانشگاهی مشخص گردید. ابتدا، براساس اصول و قواعد پیادهسازی و نرمالسازی پیکره و با استفاده از نرمافزار لنکسباکس، موردواژهها و یکتاواژههای متون ۲۵۱ فارسیآموز لبنانی، چینی، سوریهای و عراقی استخراج و شمارش شد. سپس، تنوع واژگانی هر متن، براساس شاخص گیراد محاسبه و فرضیههای پژوهش ارزیابی گردید. طبق یافتهها، از نظر تنوع واژگانی تولیدات کتبی، بین ملّیتهای مختلف تفاوت معنیدار وجود داشت و این معنیداری ناشی از اختلاف بین چینیها با لبنانیها، و لبنانیها با عراقیهاست و بین چینیها با عراقیها و سوریها و همچنین سوریها با لبنانیها و عراقیها تفاوتی وجود ندارد. همچنین، از منظر زبان اول و جنسیت، تنوع واژگانی عربیزبانان بهطور معنیداری بیشتر از تنوع چینیزبانان بود و متون زنها تنوع واژگانی بیشتری نسبت به متون مردها داشت، اما دو فرضیهی مطرحشده در خصوص رابطهی تنوع واژگانی با سن و تحصیلات مورد تأیید قرار نگرفت، زیرا این روابط، غیرمعنیدار (و البته منفی) بودند. نتایج این پژوهش میتواند به مدرّسان و آزمونگران حوزهی آموزش زبان فارسی کمک کند تا به ابزاری مناسب برای ارزیابی غنای واژگانی و کسب بینش در مورد نحوهی بهکارگیری معیارهای غنای واژگانی در ارزیابی متون زبانآموزان دست یابند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
علیرغم تمامی تلاشهای استادان و دانشجویان، یادگیری مهارتهای چهارگانۀ زبان فرانسه در مراکز دانشگاهی همواره با چالشهایی همراه بوده است. یکی از این مهارتها، تولید نوشتاری است که دانشجویان در انجام آن مرتکب اشتباهات متعددی میشوند. ما بر این گمانیم که شناسایی و تحلیل حوزههای خطا میتواند در بهبود مهارت نوشتاری ایشان مؤثر واقع شود. در پژوهش حاضر، با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی، تولیدات نوشتاری گروهی از دانشجویان دربارۀ موضوعی در سطح B۱ مورد بررسی قرار گرفتهاند. ابزار گردآوری دادهها، جدول ارزشیابی DELF B۱ با ده ملاک برای تصحیح نوشتار است. شرکتکنندگان در این تحقیق، ۱۹ دانشجوی سال سوم کارشناسی زبان فرانسه دانشگاه تبریز بودند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که ۴۲ درصد دانشجویان دارای میانگین خیلی خوب و خوب و ۵۸ درصد آنها دارای میانگین متوسط و ضعیف هستند. جامعۀ هدف این تحقیق، از مجموع ده ملاک موجود در جدول ارزشیابی، تنها در سه مهارت منسجم و منطقی بودن، توانایی معرفی رویدادها، رعایت موضوع دارای عملکرد قابل قبول بود، اما در هفت ملاک دیگر هنوز به مهارتهای لازم دست پیدا نکرده است. حوزههای خطاهای آشکارشده در این تحقیق، میتواند موضوع تحقیقات تکمیلی برای استخراج خطاها و تحلیل آنها در هر حوزه باشد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
در جستار پیشرو به موضوع خروج بند موصولی در زبان آلمانی پرداخته ایم. خروج بند موصولی هنگامی رخ می دهد که بند موصولی از جایگاه اصلی خود که در زبان آلمانی پس از اسم هسته است، خارج و به انتهای بند پایه منتقل شود. در این پژوهش در پی آن هستیم تا دلایل و شرایط خروج بند موصولی در زبان آلمانی را بررسی کنیم. همچنین نشان می دهیم که آیا عناصر واژگانی، مانند توصیفگر حرف اضافه ای که میان اسم هسته و بند موصولی واقع می شوند، در زبان نوشتاری و گفتاری به طور مشابه مورد استفاده قرار می گیرند؟ فرضیۀ این پژوهش بر این دو نکته تاکید دارد، نخست: چنانچه اطلاعات موجود در بند موصولی سنگین باشد یا به عبارتی تعداد واژگان به کاررفته در بند موصولی از تعداد معیّنی فراتر رود، بند موصولی میل به خروج از جایگاه اصلی خود را می یابد. و دوم اینکه تمایل به خروج بند موصولی در زبان گفتار بیشتر از زبان نوشتار است. نتایج این پژوهش که حاصل مقایسۀ بندهای موصولی در دو گونۀ زبان نوشتاری و زبان گفتاری است، نشان داد که در هر دو گونۀ زبان نوشتاری و گفتاری، وابستۀ اسم هسته متفاوت است. همچنین مشاهده کردیم که خروج بند موصولی در هر دو گونه رایج است، اما تعداد واژگان در بند موصولی نقشی در خروج بند موصولی ایفا نمی کند.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
نویسندگان زن درطول تاریخ فارغ از تفاوتهای جغرافیایی- تاریخی، فرهنگی و ملیتی با دغدغهها و چالشهایی همپیوند و گاه همسان مواجه بودهاند. ادبیات زنان، جهانی را به تصویر میکشد که عمدتاً براساس اولویتها و ملاحظات منطق مردانه تعریف میشود. بنابراین نویسندگان زن با برهمزدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با بهرهگیری از «زیباییشناسی زنانه» زبان مناسبی برای بیان دغدغهها و آرمانهای خود بیابند و از این رهگذر تصویر روشنی از زن را، آنگونه که هست و آنگونه که باید باشد، ارائه کنند. در ادبیات معاصر ایران و ایتالیا نیز زنان نویسنده بسیاری به خلق آثاری با محوریت مسائل زنان پرداختهاند. از این میان میتوان به آثار زویا پیرزاد و آلبا دسس پدس که با روایت خاص زندگی روزمره زنان به بیان ملاحظات و دغدغههای عمیقاً مشترک زنان میپردازند، اشاره کرد. مقاله حاضر در چارچوب بایستههای ادبیات تطبیقی و با کاربست نظریه «مؤنثنگری در نوشتار زنانه» در باب دو رمان برآمده از خاستگاههای جغرافیایی- فرهنگی متفاوت، درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگیهای مشترک نوشتار زنانه، تشابهات و تناظرهای بنیادی در پیرنگ، روایت و شخصیتپردازی این دو رمان ایجاد کرده است؟
آنچه با یقین میتوان گفت این است که خصلتها و مؤلفههای مشترکی که در متن و فرامتن این دو نوشتار زنانه وجود دارد، در ارائه تصویری واقعگرایانه و سنجیده از «وضعیت زنان» در دو جامعه توصیفشده نقش چشمگیری ایفا کرده است.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
در این پژوهش با رویکردی تطبیقی، دو متن کلاسیک فارسی (داستان های بیدپای و کلیله و دمنه) با توجه به شیوه روایت آن ها بررسی شده است. فرضیه مقاله، وجود تفاوت هایی در شیوه های روایتگری این دو اثر است به اعتبار وجود سبک گفتاری در یکی و سبک کتبی و منشیانه در دیگری. حضور راوی در آغاز حکایت ها، راوی درون متنی و برون متنی، نقش راوی در برجسته کردن واژگان، لحن راوی، شیوه نتیجه گیری راوی (گوینده و نویسنده) در پایان حکایت ها، نگرش راوی به شخصیت های داستان، حضور آشکار راوی در پایان داستان و چگونگی پایانبندی روایت، مواردی هستند که در دو کتاب مقایسه شدهاند و در نهایت فرضیه پژوهش (تفاوت دو روایت در شیوه روایتگری) اثبات شده است.
دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی خطاهای فارسیآموزان عربیزبان در کاربرد تکواژهای زبان فارسی است. این پژوهش بر پایه انگاره چهارتکواژ صورت گرفته است و با بهکارگیری روش توصیفی- تحلیلی به پیشبینی مشکلات و خطاهای تکواژهای فارسی توسط فارسیآموزان عربیزبان میپردازد. نمونه آماری این پژوهش، ۵۰ فارسیآموز عربیزبان مرکز زبان فارسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) بودند که دادهها از ۵۰ برگنوشته آزمون نگارش نیمسال اول سال تحصیلی ۹۸-۹۷ گردآوری شده است. تکواژها در انگاره چهارتکواژ به تکواژ محتوایی و تکواژهای نظاممند متقدم و تکواژهای نظاممند متأخر(بیرونی، پیوندی متأخر) دستهبندی میشود. با استخراج وگروهبندی خطاها، مشخص شد که فارسیآموزان عربیزبان در کاربرد تکواژهای نظاممند متأخر (مانند نشانه را) نسبت به تکواژهای نظاممند متقدم (مانند تکواژ جمع)، خطاهای بیشتری مرتکب میشوند و بر آنها دیرتر تسلط پیدا میکنند. هم چنین خطاهای نوشتاری آنها بر اساس سه منشأ درون زبانی، بینازبانی و مبهم مورد بررسی قرار گرفته است. بعد از تحلیل و بررسی خطاها بر اساس منشأ، مشخص شد که بیشتر خطاهای فارسیآموزان عربیزبان درونزبانی است. با مقایسه دادههای این پژوهش با پژوهشهای پیشین مشخص شد که الگوی ترتیب یادگیری تکواژها به صورت تکواژ جمع، فعل، حروف اضافه، نشانه را و نشانه اضافه (ی میانجی) است. بنابراین مدرسان آموزش زبان فارسی، تهیهکنندگان برنامه و محتوای درسی و طراحان آزمون، لازم است در آموزش، طراحی متون درسی و آزمونهای تشخیصی و بسندگی برای فارسیآموزان عربیزبان به این موضوع بیشتر توجه کنند.
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
در این مقاله برآنیم که نشان دهیم اگرچه اندیشۀ «تفوق نوشتار بر گفتار» پس از رنسانس در اروپا مطرح شد و سرانجام در پایان دهۀ شصت و آغاز دهۀ هفتاد سدۀ بیستم میلادی- که دریدا تقابلهای دوگانۀ محوری فرهنگ غرب را شالوده شکنی کرد- وجه غالب آن فرهنگ شد؛ در فرهنگ اسلامی، قرآن کریم- سرچشمۀ اصلی آن تمدن- نقطۀ عطفی در تبدیل فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب بود یا به تعبیری، زمینه ساز گذار از گفتاربنیادی به نوشتاربنیادی شد. در برخی حوزه ها، همچنان گفتاربنیادی غالب بوده و کمتر کسی به صراحت از برتری نثر بر شعر سخن گفته است. تاحدودی کتاب صبح الاعشی فی صناعه الانشاء نوشته قلقشندی در این میان استثناست. ازاینرو، پس از معرفی مختصر قلقشندی و آثارش، به بررسی دیدگاه او دربارۀ برتری و اولویت نثر پرداخته و مهم ترین دقایق آن را برشمرده و تبیین کرده ایم
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف این پژوهش ارائه راهکارهای کاربردی بهمنظور ارتقای سطح نوآوری سازمانی رسانههای نوشتاری و بهطور اخص روزنامههای پرشمارگان براساس سرمایههای فکری و با میانجیگری مدیریت دانش و یادگیری سازمانی با بهرهمندی از روش آماری مدل معادلات ساختاری است. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی – همبستگی است. جامعۀ آماری این پژوهش، مدیران ارشد و میانی روزنامههای پرشمارگان شهر تهران است. دادهها از طریق پرسشنامۀ استاندارد جمعآوری شدند. روایی محتوایی از نظر صاحبنظران و روایی سازه به کمک روش آماری تحلیل عاملی تأییدی به تأیید رسید. پایایی پرسشنامه نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. نتایج پژوهش نشان داد سرمایههای فکری بهطور مستقیم بر مدیریت دانش، یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی روزنامههایپرشمارگان اثر مثبت و معناداری دارد و همچنین مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در تأثیر سرمایههای فکری برنوآوری سازمانی نقش میانجی دارند.
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
یکی از جریانهای داستانی معاصر، گرایش رمان نویسان زن به استقلال نوشتاری و ایجاد سبک نوشتار زنانه است؛ گرایشی که به زعم برخی از داعیه داران آن، غالبا از رهگذر بازنگری در روایات مردسالارانه و کوشش برای ایجاد نهضتی انتقادی با رویکرد بازخوانشی در روایات اسطوره ای محقق خواهد شد. رمان «به هادس خوش آمدید» اثر بلقیس سلیمانی یکی از این رمانهای انتقادی- اسطوره ای است که در آن نویسنده، به عنوان نماینده قشر زنان، با عرضه الگویی اسطوره ای تلاش کرده، جایگاه نادیده انگاشته شده زنان را در جامعه، به کمک برخی روایات اسطوره ای به تصویر کشد؛ گویا به باور او همانند کمرنگ شدن نقش الهه ها در اساطیر، نقش زنان در حاکمیت روایات مردسالارانه چون روایات جنگی مغفول مانده است. از آنجا که رمانهای اسطوره ای به سبب پیروی از الگوی اسطوره، شخصیت بنیاد هستند، این پژوهش با محور قرار دادن شخصیت اصلی رمان و استناد به موقعیت روحی- روانی او در سلسله حوادث، چارچوب نظری خویش را با رویکردی تلفیقی بر مبنای فرامتنیت ژرار ژنت و تحلیل کهن الگویی پیرسون استوار کرده است و از نتیجه کاربست آن برمی آید که نویسنده با درآمیختن روایات اسطوره ای ایرانی چون رستم و سهراب و رستم و اسفندیار و محوریت اسطوره یونانی «پرسفونه و هادس» تلاش کرده است با اعتراض به روند مردسالارانه روایات اسطوره ای غرب و شرق، راه نجات جامعه انسانی را واسازی تقابل مرد/زن و احیای حقوق زنان در جامعه معرفی کند. بازنمایی شخصیت رودابه در قالب کهن الگویی «یتیم» و تبدیل آن به «نابودگر» ناکام، گواه تناسب ساختاری متن و شخصیت با درونمایه اعتراضی رمان است.
دوره ۶، شماره ۲۵ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
در این مقاله بر اساس رویکرد نشانه – معناشناختی تحلیل گفتمان، فرضیه اساسی این است که عناصر کلامی و تصویری متن جز در فضایی گفتمانی نمیتوانند با یکدیگر تعامل معنادار ایجاد کنند. بنا به این فرض میتوان گفت این رابطه نوعی رابطه تنشی خواهد بود که عناصر و نیز کنشگران متن، جایگاه گفتمانی «خود» را در مقابل «دیگری» و در فضای جبر گفتمانی و بیناذهنی باز خواهند یافت.
مهمترین دستاورد این مقاله بهکارگیری نظریه نظامهای گفتمانی لاندوفسکی در زمینه مطالعاتی جدید و ارائه طرحوارهای نشانه – معناشناختی از نظام گفتمانی تحت عنوان «نظام گفتمانی مرامی» بود که فرایندهای آن از درون متنها استخراج و روی محور تنشی ارائه شد. همچنین در بررسی جوانب متعدد رابطه میان عناصر کلامی و تصویری، ملاحظه گردید که در عبور از متن نوشتاری یا کلامی به تصویر، ما با اتفاقاتی نشانه- معناشناختی به این ترتیب روبهرو میشویم: تغییر کارکرد روایی به نمادین و اسطورهای و برعکس، تغییر کارکرد مرامی به روایی و برعکس، ادغام نظامهای نشانهای: کلام و تصویر، فرصت تجلی نمادین برای مدلولها و ارزشسازی از طریق رابطه تنشی، تکثر دالهای هم شکل در نظامی هندسی، ایجاد فرصت خوانش چند جهتی یا چند سویه، تجلی لایههای زیرین در روساخت متن به طوری که مدلولها کارکردی صوری بیابند. .
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
شواهد علمیِ موجود برای نشاندادن کارایی طولانیمدت تصحیحهای نوشتاری، محدود به مطالعاتیست که به تأثیر بازخورد متمرکز بر ارتقای دقت دستوریِ دو جنبۀ خاص از حروف تعریف انگلیسی پرداختهاند. بدیهیست تصحیحهای متمرکز، هربار تنها یک یا دو نوع اشتباه دستوری را هدف قرار میدهند و در دورههای آموزشیِ مهارت نگارش بیاعتبارند. هدف پژوهش حاضر مطالعۀ واکنش ساختارهای مختلف، به تصحیحهایی است که اعتبار بیشتری در کلاسهای آموزشی دارند. با استفاده از طرح آزمایشی پیشآزمونجـ پسآزمون، واکنش طولانیمدت سه ساختار دستور زبان انگلیسی (حروف اضافه، مصدر و جملههای شرطی غیرواقعی) به بازخورد نوشتاری نیمهمتمرکز، غیرمتمرکز و بازنویسی بررسی شد؛ نتایج نشان داد، در پسآزمون تأخیری ــ که یک ماه پس از مداخلۀ بازخوردی اجرا شد ــ کارکرد زبانآموزان گروههای آزمایشی، تفاوت معناداری با گروه کنترل نداشت. همچنین پیشرفت معناداری در هیچیک از گروهها نسبت به پیشآزمون دیده نشد.
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
دیوارنوشته ها که از آنها با نام گفتمان خاموش نیز یاد می شود، منعکس کننده جایگاه های متفاوت زنان و مردان در ساختار اجتماعی هستند. از این رو، مطالعه دیوارنوشته ها می تواند اطلاعات مهمی را در ارتباط با ویژگی های زبانی و اجتماعی نویسندگان نامشخص شان فراهم کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل جامعه شناختی–زبانی موضوع و سبک نوشتاری پیکره ای از دیوارنوشته های فارسی دانشجویان دختر و پسر در محیط دانشگاه است. برای این منظور، مجموعاً ۶۴۰ دیوارنوشته (۳۲۰ دیوارنوشته مربوط به دختران و ۳۲۰ دیوارنوشته مربوط به پسران) در بازه زمانی یک ماهه از محیط خوابگاه دختران و پسران و نیز سالن مطالعه دختران و پسران در کتابخانه مرکزی دانشگاه سیستان و بلوچستان جمع آوری گردیدند. نتایج این پژوهش نشان داد که این دیوارنوشته ها در موضوعات «عشق، درخواست کمک از خدا، ناامیدی و افسردگی، اعلام حضور، بیان آرزو، ذکر تاریخ و زمان، توهین، شعر، شوخی و بیان دوستی» مشترک بودند، اما «مطالب درسی» فقط توسط دانشجویان دختر و «نصیحت کردن و نگرانی مالی» فقط توسط دانشجویان پسر به کار برده شده بودند. همچنین، تحلیل موضوعی دیوارنوشته ها نشان داد که دانشجویان پسر غالباً به دنبال «تثبیت قدرت» و «جایگاه برتر» و دانشجویان دختر در صدد ابراز «احساسات عاطفی» و «ایجاد همبستگی» بودند. همچنین، نتایج به دست آمده در ارتباط با سبک نوشتاری به کاررفته در هر دو گروه دیوارنوشته ها نشان داد که دختران به استفاده از گونه زبانی گسترده گرایش داشتند و از این رهگذر، نسبت به دانشجویان پسر دارای برتری زبانی بودند.
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
بررسی آثار ادبی براساس رویکرد پساساختگرایی یکی از روشهای نوین تحلیل متن است که، به منظور داشتن دیدگاهی انتقادی به دانش بدیهی انگاشته شده، به دنبال تناقضهایی درون متن میگردد تا بدین وسیله تقابلهای دوگانهای که متن را شکل میدهد شالودهشکنی کند و نشان دهد این تقابلها بر بنیاد استواری قرار ندارد. بر اساس مطالعات بسیار گسترده-ای در گفتار و نوشتار زنان در سالها و فرهنگهای مختلف، شاخصههایی بهعنوان سبک زنانه به آثار زنان نسبت داده شده است که، خارج از معنای ارزشگذارانهای که در تقابلهای دوگانه وجود دارد، سبک زنان را در تقابل با سبک سخنِ مردان قرار میدهد. این ویژگیها عبارتند از: کاربرد فراوانِ صورتهای بیانگر، صورتهای مبهمِ زبان، کاربرد فراوان منادا، جملات معترضه و عاطفی، بسامد زیاد جملات ناتمام، گرایش به سادهنویسی و جزئینگری، سخن گفتن از موضع ضعف و عدم اقتدارگرایی، کاربرد فرایندهایی که فعالیت ذهنی زیادی نمیطلبد. در این مقاله برآنیم بر اساس بررسی شالودهشکنانۀ سبک زنانه در خاطرات تاج-السلطنه که در شمارِ اولین روایتهای تاریخی و داستانهای زندگینامهای از زبان زنان محسوب میشود، و مقایسۀ آن با روایت زندگینامهایِ مردانه که در بافت و موقعیت یکسان توسط عزیزالسلطان نوشته شده (خاطرات ملیجک)، نشان دهیم که نسبت دادن برخی از این شاخصهها به سبک زنانه اساس محکمی ندارد و با تغییر عوامل اجتماعی و فرهنگی تغییر میکند. شواهدی که ما را به این مهم رهنمون میشود عبارتاند از سخن گفتن از موضع قدرت، وجود صدای فعال، کاربرد پر بسامدِ فرایندهای پیچیدۀ ذهنی در خاطرات تاج-السلطنه.
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل رشد ابزار انسجام واژگانی (تکرار، باهمآیی، هممعنایی، شمول، جزءواژگی) در گفتمان نوشتاری دانشآموزان (۹-۱۲ ساله) پایههای چهارم، پنجم و ششم در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (۲۰۰۴) میپردازد. گردآوری دادهها به شیوۀ میدانی و تحلیل با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نمونۀ آماری مورد بررسی ۴۵ دانشآموز پسر شهر تهران بودند که در سال تحصیلی ۱۳۹۳-۱۳۹۴ در یک مدرسۀ دولتی مشغول به تحصیل بودند. معیارهایی چون عدم ابتلا به اختلال ذهنی، اختلال یادگیری یا ناتوانی جسمی در انتخاب نمونهها مدنظر بود. ابزار پژوهش دو داستان مصوّر است که روایی آنها مورد تأیید متخصصان قرار گرفته است. درصد فراوانی و الگوی رشد کاربرد انواع ابزار انسجام واژگانی در روایتهای نوشتاری دانشآموزان مورد تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که فراوانی ابزار انسجام واژگانی در پایههای چهارم، پنجم و ششم به ترتیب۸۶۲، ۹۶۷ و ۱۱۱۹ است. تکرار و باهمآیی در هر سه پایۀ تحصیلی پربسامدترین و شمول و جزءواژگی کمبسامدترین ابزار هستند. درصد رخداد تکرار نسبت به سایر ابزارهای انسجام واژگانی از پایۀ چهارم تا ششم سیر نزولی و جزءواژگی و شمول از پایۀ چهارم تا ششم سیر صعودی دارد. باهمآیی در پایۀ چهارم کمترین درصد رخداد را دارد. آزمون آماری کروسکال- والیس نشان میدهد که تفاوت کاربرد هممعنایی و تکرار در پایههای مختلف معنادار نیست ولی جزءواژگی، شمول و باهم آیی در سطح≤ ۰/۰۵ p معنادار است. بنابراین، با بالارفتن پایۀ تحصیلی(سن)، ابزار انسجام واژگانی بیشتر و پیچیدهتری در گفتمان نوشتاری دانشآموزان دیده میشود.
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
رویکرد نشانه ـ معناشناسی گفتمانی است که با دخیل شمردن سوژۀ تنمدار در خلق معنا و تأکید بر ابعاد عاطفی، حسی ـ ادراکی و زیباییشناختی گفتمان، محمل مناسبی برای تحلیل و تأویل متون اعترافی بهشمار میآید. مطابق آموزههای این نگره، کنشگران میتوانند با ایجاد چالشهایی درونگفتمانی و خلق جریانهایی همسو یا ناهمسو به مقاومت یا مماشات با «غیر» برخیزند و به این ترتیب، برای احراز یا بازسازی هویت خویش تلاش کنند. در خاطرات تاجالسلطنه بهمثابۀ نوشتاری اعترافی نیز، سوژه در راستای هویتطلبی و تقلایی مدام برای رهایی از بحران معنا به مرکز ثقلی گفتمانی تبدیل میشود تا بتواند نقش خود را در تعامل و تقابل با غیر ایفا کند. هدف از پژوهش حاضر، پاسخ به این پرسش است که موضعگیری سوژۀ گفتهپرداز، چگونه مقاومت یا مماشات او را در مواجهه با قلمروهای رقیب رقم زده و این ویژگیها با اتکا به کدام یک از مؤلفههای نشانه ـ معناشناختی ممکن شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که سوژه از مجراهای مقاومت از طریق نمادینسازی، قافیهاندیشی، روابط فشارهای و گسترهای و رجوع به وجه پدیدارشناختی حضور، در برابر بحران هویت و معنا به مقابله برخاسته و سرانجام با منقاد شدن در برابر دیگری (بزرگ) راه مماشات پیش گرفته است. در این میان، مقولۀ مکان با گره خوردن به هویت سوژه، کارکردی گفتمانی پیدا کرده و ضمن نمایندگی کردن وضعیتهای گوناگونِ سوژه، به شاخص شدت و ضعف مقاومت و مماشات در این گفتمان بدل شده است.
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده
در این پژوهش، تأثیر ایجاد تغییر در بار شناختی تکلیف و شرایط اجرای آن در عملکرد نوشتاری فراگیران زبان مطالعه شده است. بررسی رابطۀ بین خودنظمجویی فراگیران و تولید نوشتاری انفرادی و مشارکتی آنها در تکالیفی متفاوت ازنظر پیچیدگی شناختی، هدف دیگر تحقیق حاضر است. ۱۲۲ فراگیر زبان انگلیسی بهطور تصادفی در چهار گروه تقسیم شدند و چهار نوع تکلیف ساده- انفرادی، ساده- مشارکتی، پیچیده- انفرادی و پیچیده- مشارکتی را انجام دادند. دادههای جمعآوریشده با تحلیل واریانس چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافتهها نشان دادند که شرایط انجام تکلیف باعث ایجاد تفاوت معناداری در صحت نوشتاری فراگیران زبان شد؛ ولی پیچیدگی تکلیف تفاوت چشمگیری در اَبعاد مختلف نگارش آنها ایجاد نکرد. فراگیرانی که تکلیف ساده را بهطور مشارکتی انجام دادند، بالاترین میانگین را در صحت نوشتاری بهدست آوردند. همچنین، خودنظمجویی فراگیرانی که تکلیف پیچیده را بهشکل انفرادی انجام دادند، همبستگی مثبت معناداری با صحت نوشتاری آنها نشان داد. یافتههای ما بر نیاز به توجه بیشتر به شرایط انجام تکلیف و تفاوتهای فردی فراگیران در مدلها و چارچوبهای ارائهشده برای طراحی و تنظیم تکالیف، تأکید میکند.
دوره ۹، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مهارت نوشتاری در پرورش تواناییهای زبانی، درک و فهم، برقراری ارتباط با دیگران و بیان احساسات زبانآموزان نسبت به زبان فارسی نقش مهمی دارد. در پژوهش حاضر بهمنظور کیفیتبخشی روش تدریس مهارتهای زبانی به غیرفارسیزبانان، فرضیۀ «نسبیت حسی» در مورد آموزش زبان بررسی میشود. فرض بر این است که درصورت درگیری حواس بیشتری از زبانآموز بههنگام یادگیری، درک او از واقعیت و یادگیری زبان مقصد نیز متفاوت میشود. لذا، نگارندگان تأثیر آموزش مبتنی بر حواس پنجگانه را بر مهارت نوشتاری فارسیآموزان، بررسی کردهاند. بدین منظور ۴۰ زبانآموز زن غیرفارسی زبان از ۱۶ کشور با سطح زبان فارسی یکسان (سطح ۷) انتخاب شدند و پس از تقسیم به ۴ گروه ۱۰ نفره در مدتزمان ۵ هفته (۲۰ جلسه تدریس) بر اساس آموزش مبتنی بر نسبیت حسی ارزیابی شدند. نتایج تحلیل ۲۰۰ نوشتۀ زبانآموزان در مورد چهار موضوع فرهنگی ایران و بر اساس معیار CAF (پیچیدگی، دقت و روانی) نشان داد که الگوی نسبیت حسی بر مهارت نگارش زبانآموزان تأثیر معنادار و مثبت داشته است. بدین معنا که با درگیری محرکهای حسی بیشتر، اطلاعات در حافظۀ بلندمدت زبانآموز درونی میشود. بر این اساس، با تغییر حواس زبانآموزان و افزودن حواس جدید به آنان بهصورت سلسهمراتبی توان یادگیری گسترش یافته است. پس از آن با درگیری حواس بیشتر، میزان دقت، روانی و پیچیدگی نوشتهها در مرحلۀ درونآگاهی (درونی و جامع) نسبت به مرحلۀ برونآگاهی (شنیداری، دیداری و لمسی - حرکتی) بیشتر بوده است. بنابراین، از این الگو میتوان در تدریس مهارتهای زبانی بهره برد.
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
با توجه به اهمیت مهارت نوشتاری در تسلط بر زبان انگلیسی و در نظر گرفتن مهارت نوشتاری بهعنوان چالشبرانگیزترین مهارت یادگیریِ زبان، تحقیق حاضر به بررسی روابط بین ویژگیهای شخصیتی با انگیزش و مهارت نوشتاری در زبانآموزان میپردازد. هدف اصلی این مطالعه، بررسی برازش مناسب مدل روابط بین مؤلفههای ویژگی شخصیتی و مهارت نوشتاری زبانآموزان با میانجگری انگیزش است. بدین منظور، ۱۲۰ زبانآموز از بین جامعۀ آماری در سطح متوسط، در رشتههای آموزش، ادبیات و مترجمی انگلیسی در این تحقیق انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامۀ ۵ ویژگی بزرگ شخصیتی جان وسریواستاوا(۱۹۹۹) ، آزمون نگرش/ انگیزش گاردنر (۲۰۰۴) و آزمون زمانبندی شدۀ نوشتاری بهدست آمد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد، بین ابعاد ویژگیهای شخصیتی با انگیزش و مهارت نوشتاری زبانآموزان رابطه وجود دارد و مؤلفههای برونگرایی، وجدان و توافقپذیری بهطور غیرمستقیم تأثیر مثبت و معنیداری بر مهارت نوشتاری زبانآمو زان دارند و مؤلفۀ روانرنجوری نیز بهطور غیرمستقیم تأثیر منفی و معنیداری بر مهارت نوشتاری زبانآموزان دارد. همچنین، مشخص شد انگیزش زبانآموزان روابط بین ویژگیهای شخصیتی با مهارت نوشتاری آنان را بهطور نسبی میانجیگری میکند. در نهایت، نتایج این مطالعه میتواند چشمانداز بسیار روشنی برای برنامهریزان و مربیان دورههای آموزشیِ مهارتهای نگارش در توجه بیشتر به متغیرهای نگرشی و غیرشناختی، مانند صفات شخصیتی و انگیزش زبانآموزان در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی داشته باشد.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده