جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای مثنوی مولانا


دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده

محور و پایه­ داستانپردازی مولانا گفتگوست. دربیان چارچوب هر داستان در مثنوی، محور و مدار ارتباط، که همانا انتقال مفهومی از ذهنی به ذهن دیگر است، گفتگوی شخصیتهاست که شالوده و ساختمان حکایتها را می­سازد؛ اما مولانا در بسیاری از داستانها از نوع ارتباط دیگری هم بخوبی بهره برده است که درعلوم ارتباطات و جامعه شناسی امروز از آن به « ارتباطات غیر کلامی » تعبیر می کنند .
اینکه چرا وی دربیان نکاتی دقیق و عمیق به یکباره به این ابزار رو می آورد، نشاندهندۀ این نکته است که او از تفاوتها و شباهتهای ارتباطات کلامی و غیرکلامی آگاهی کامل داشته است؛ قابل اعتمادتر بودن، استمرار بیشتر داشتن، چند کانالی بودن، مرتبط بودن بافرهنگ، نمادین بودن آن ودرعین حال، قاعده­مند بودن ارتباطات غیرکلامی و بویژه جلوگیری کردن از سوء برداشتهایی که غالبا درارتباطات کلامی رخ می­دهد از جمله عوامل بسیار مهمی است که مولانا را مخصوصاً در مواقعی خاص ـ که در مقاله بدان پرداخته می شود ـ به بهره­گیری از این شیوۀ علمی وا می­دارد .
در این مقاله با بهره گیری از منابع علمی ابتدا منظور از این اصطلاح ، اصول ارتباطات غیرکلامی ، ویژگیهای آن ، شباهتها و تفاوتهای آن با ارتباطات کلامی باز شناسانده می­شود . سپس چگونگی استفادۀ مولانا از این ابزار ارتباطی در مثنوی و بویژه در داستانپردازی آن بازگو می­شود. همچنین این نکته مورد دقت نظر قرار می­گیرد که درچه مواردی این شیوۀ ارتباط، بیشتر و بهتر توانسته است پاسخگوی بیان مفاهیم ذهنی مولانا برای مخاطبان او باشد و بیشترین تکیۀ او در این زمینه شامل چه مواردی بوده است .
بیان مصداقها و نمونه­های شعری تا اندازۀ زیادی این الگوی ساختاری داستانپردازی مولانا را روشنتر خواهدکرد. سرانجام در پایان مقاله به نتیجه­گیری پرداخته می­شود .
 

دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۶-۱۳۸۸ )
چکیده

شخصیت عرفانی مولانا جلال‌الدین (۶۷۲-۶۰۴ ﻫ .ق) آن چنان در ذهن و خاطر ارادتمندان و علاقه‌مندانش جای‌ گرفته که عرصه را برای بررسی وجوه دیگر آن وجود جامع تنگ کرده است. واقعیت این است که مثنوی از جهات مختلف دینی، علمی، فلسفی، و حتی سیاسی و اجتماعی قابل بررسی است. حکومت به عنوان یک مقوله دینی‌- سیاسی از جمله موضوعاتی است که در مثنوی مورد توجّه قرار گرفته و مولانا در جای‌جای این کتاب شریف، دیدگاه‌های خود را درباره انواعِ حکومت، مشروعیت حکومت و ویژگیهای حاکمان اظهار داشته و به تفصیل درباره حکومتهای غیرمشروع یا حکومتهای فرعونی و حکومتهای مشروع یا حکومتهای سلیمانی سخن گفته است. نویسنده این مقاله سعی دارد با جمع‌آوری دیدگاه‌های مولانا و تدوین آنها زمینه را برای دسترسی به نظر مولانا درباره حکومت فراهم آورد و مبانی فکری و ویژگیهای  حکومت مطلوب او را برشمرد.
 
 

دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

از آنجا که عشق، شیرازۀ اندیشه و نظام معرفتی مولوی را شکل می‌دهد و ظهور و بروز هر خطاب و اظهاری در آثار مولوی بر پایۀ عشق بنا نهاده شده است در این جستار، تحلیل ارتباط جهان درون و جهان برون در مثنوی نیز بر مدار نگاه خالق آن دربارۀ عشق صورت می‌گیرد. این نگاه بر این فرض استوار است که عشق در نظرمولوی، برزخ میان جهان درون و جهان برون است و آنچه آن را در قالب تعبیرات و اصطلاحاتی مانند تناظر آفاق و انفس، شهود و غیب، ظهور و بطون، عین و ذهن، ملک و ملکوت، خاک و افلاک، جسم و روح و ... می‌خوانند از دیدگاه آفریدگار مثنوی به عشق و جلوه و مظهری از آن وابسته است. بر اساس این نگاه، دوست داشتن و عشق خداوند به شناخته شدن، انگیزۀ حرکتی ایجادی شده است که به موجب آن، صورت از بی‌صورتی، متناهی از نامتناهی و ابد از ازل بیرون آمده و شاید بتوان گفت کل آفرینش خلق محقق شده است.
این پژوهش، می‌کوشد تا جلوه‌هایی از این باور را در مثنوی مولوی بکاود و آن را تبیین کند. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی است که با توجه به عنوان و اقتضائات تحقیق با رهیافت هرمنوتیک بخشهایی از متن مثنوی تأویل و تحلیل شده است.
اجمالاً نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد ذیل باور عمومی عارفان مبنی بر اینکه انسان آیینۀ حق و خلیفۀ خداست در نظر مولوی، عشق در وجود آدمی، بسان برزخی می‌ماند که اندیشه را به عرصۀ ظهور و بیان می‌کشاند. بدین ترتیب می‌توان عشق را از دیدگاه هستی‌شناسی همچون آیینه‌ای دانست که بودهای آن جهانی را در نمودهای این جهانی منعکس می‌سازد.

 
امید ذاکری کیش،
دوره ۹، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از مهم‌ترین تحولاتی که با گسترش عرفان و تصوف در ادبیات فارسی به‌ویژه در منظومه‌های بلند عرفانی، ایجاد شد این بود که فرهنگ و ادبیات عامه مورد توجه قرار گرفت. مثنوی مولانا از این نظر آینۀ تمام‌نمای فرهنگ، زبان و آداب و رسوم عامه است. علی‌رغم این ویژگی برجسته، اصطلاح «عام» و «عامه» در مثنوی همواره با بار معنایی منفی به‌کار رفته است. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا مولانا در به‌کار بردن این اصطلاح، طبقۀ اجتماعی خاصی را درنظر دارد یا منش و رفتار و نگرش مشخصی باعث می‌شود که وی این کلمه را دربارۀ فرد یا گروه خاصی به‌کار ببرد. در این مقاله که به روش توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده، جایگاه این اصطلاح در مثنوی بررسی شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که منظور از عام و عامه در مثنوی لزوماً مردم کوچه و بازار نیست؛ نگرش‌های خاصی که با توجه به ظواهر مادی و براساس حس ظاهربینی قضاوت می‌کنند مصداق اصلی عام و عامه در مثنوی هستند. احوال متعالی معنوی، ای بسا در بین عام­ترین مردمان وجود داشته باشد و برعکس نگرش ظاهربینی ممکن است در بین طبقۀ فرزانگان و فیلسوفان و حتی عارفانی که به مرحلۀ مقام نرسیده‌اند نیز باشد.

دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده

قدرت از طریق مدلی زبان­شناختی، دلالت­های نهفته­ای را که در پس روابط جانشینی، همنشینی و درون­نشانه­ای شکل می­گیرد، بازتعریف می­کند. بررسی سازوکارهای زبانی متون مقدس، فلسفی و عرفانی نشان می­دهد که قدرت الهی با نفوذ در ساختارهای زبانی گفتمان و تأثیرگذاری بر آن، تسلط فراراوی را در متن بازنمایی می­کند. با توجه به اینکه مثنوی مولانا، از کلان­روایت­های عرفانی است، مسأله اصلی این است که چگونه ایدئولوژی قدرت الهی در گفتمان عرفانی، ساختارهای زبانی و نوع روایتگری انواع راوی را در آن مفصل­بندی می­کند و خود به یک فراراوی تبدیل می­شود. از این روی، در مقالۀ حاضر پس از تبیین ارتباط بین زبان گفتمان و روایت با رویکرد گفتمان روایی، تأثیر ­باورمندی به قدرت الهی بر ساختار زبانی گفتمان و شیوۀ روایتگری انواع راوی در مثنوی، واکاوی شده­است. نتیجه حاکی از آن است که در گفتمان عرفانی مولانا ایدئولوژی قدرت الهی، همانند فراراویی مسلط از بیرون قصه، بر روی ساختار زبان گفتمان و ذهن راوی تأثیر می­گذارد که در این حالت مؤلف- راوی درون متن بزرگتر هستی قرار گرفته است و فراراوی/ خداوند با او یکی شده و او از زبان فراراوی می­نویسد. همچنین، قدرت الهی با شگردهایی چون: گزینش­های زبانی، چشم­اندازِ غیرقابل دسترس بودن فرامن و نحوه کانونی­سازی ثابت و چندگانه، از درون روایت سبک ذهن راویان نسبت به فراراوی/ خداوند را سامان می­بخشد و از این طریق، ایدئولوژی پنهان در ساختارهای زبانی گفتمان حاکم بر ذهن نویسنده را بازنمایی می­کند و درنهایت مانند صدایی فراتر از همه صداها اجزای گفتمان عرفانی را تحت سیطرۀ خویش نگه ­می­دارد.
 

صفحه ۱ از ۱