۸۱ نتیجه برای فعل
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
موضوع چندمعنایی در سال های اخیر مد نظر زبان شناسان ایرانی با رویکردهای شناختی بوده است. به دلیل اهمیت این موضوع، نگارندگان به بازشناسی چندمعنایی صورت سادۀ فعل ijən/č/ (رفتن) در کردی کلهری بر پایۀ چندمعنایی اصولمند )Evans & Green,۲۰۰۶ پرداخته اند. در این جُستار کیفی، دادهها به روش میدانی از گفتمان روزمرۀ کُردزبانان کلهری( گردآوری شده و براساس انگارۀ مذکور و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و واکاوی شدهاند. شایان ذکر است که نگارندگان نیز از شم زبانی خود و دیگر گویشوران برای اصالت دادهها بهره بردند. نتایج نشان داد که «رفتن»، معنای سرنمون فعل ijən/č/ است و شبکۀ معنایی آن دارای چهل و پنج معنای مجزا، همچون «مسافرت کردن»، «رانندگی کردن»، «مهاجرت کردن»، «جاری شدن»، «غروب کردن»، «پایان یافتن»، «واریز کردن»، «ارسال کردن» و امثال آنها و شش خوشۀ معنایی است. همچنین، یافتهها نشان داد که میتوان تبیین مطلوبی از چندمعنایی این فعل در کردی کلهری بر پایۀ رویکرد یادشده بهدست داد. بازنمایی چندمعنایی این فعل در کردی کلهری برای ادراک بهتر چندمعنایی فعلهای دیگر میتواند سودمند باشد.
واژههای کلیدی: رویکرد شناختی، چندمعنایی اصولمند، ایوانز، گرین، فعل، کردی
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
نویسندگان مقاله ی حاضر پس از بررسی مساله ی زمان در افعال فارسی ، به بازنگری کارکرد افعال معین و افعال وجهی می پردازند و با طرح و نقد اقوال نویسندگان دستور زبان در این باره ، تمایز این دو نوع فعل را رد و شباهت های آنها را در زبان بیان می کنند و نشان می دهند که افعال وجهی و معین کارکرد همسانی دارند ؛ سپس با معرفی فعل "خواست" به عنوان فعل معین ( و نه فعل وجهی ) در افعالی نظیر " خواست برود و می خواست برود و ... " ، وجود زمان «آینده در گذشته» را در زبان فارسی مطرح می سازند و آن را با زمانی به همین نام در زبان انگلیسی مورد مقایسه قرار می دهند . نویسندگان اعتقاد دارند که زمان " آینده در گذشته " تنها یک زمان نیست بلکه در ترکیب با زمانهای دیگر نیز می تواند زمانهای جدیدی را در زیر مجموعه ی خود به وجود آورد .
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
زمان، نقش مهم و تعیینکنندهای در ارتباطات کلامی انسانها ایفا میکند؛ بنابراین یکی از مواردی که در امر آموزش زبان باید به آن پرداخته شود بحث زمان و راههای تشخیص آن است. با توجه به نقش و اهمیت تشخیص زمان دستوری در فراگیری زبان و نبود پژوهشهای مرتبط در خصوص فراگیری زبان فارسی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش سرنخهای موجود در جمله جهت تشخیص زمان دستوری توسط فارسیآموزان چینی سطوح مبتدی و پیشرفته است؛ بدین منظور ۴۹ فارسیآموز چینیزبان، به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب، و بر اساس آزمون تعیین سطح به دو گروه چینیزبان سطح مبتدی (۲۶) و پیشرفته(۲۳) تقسیم شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش دو آزمون در دو مرحله بود؛ در مرحله اول، آزمودنیها با استفاده از آزمون تشخیص زمان جمله، زمان جملههایی را که میشنیدند در پاسخنامه علامت میزدند و در مرحله دوم همان آزمون اجرا شد؛ با این تفاوت که در این آزمون، جملهها، فاقد قید زمان بود. نتایج این پژوهش نشان داد که آزمودنیهای چینیزبان مبتدی به طور معناداری از سرنخهای واژگانی به هنگام تشخیص زمان جمله استفاده کردند و آزمودنیهای سطح پیشرفته همزمان از دو سرنخ واژگانی و تصریف فعلی استفاده کردند. در مورد نقش جنسیت نیز نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین جنسیت و توانایی درک زمان جمله وجود ندارد. نتایج این پژوهش میتواند برای زبانآموزان، مدرسان، تهیهکنندگان محتوای آموزشی و نیز برای طراحان آزمون مفید باشد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
انتخاب ساختار معلوم یا مجهول برای گویشور یک زبان، همانطور که از نامش پیداست، صرفا یک «انتخاب» و «گزینش» است و گویشور بنا بر موقعیت و تشخیص خود برای بیان منظور، یکی از این دو جهت را استفاده میکند. این گزینش آگاهانه بین دو ساختار یاد شده، تا زمانی که گویشور به زبان مادری خود سخن میگوید، مسئله ای ایجاد نمیکند. مشکل از آنجایی شروع می شود که فرد بخواهد به زبان دیگری تکلم یا نگارش کند و برای این «انتخاب»، از بین اطلاعات و آموزشهایی که تا آن لحظه کسب کرده، دنبال دلیل میگردد تا به زعم خود اشتباهی مرتکب نشده و بین این دو ساختار، بهترین گزینه را انتخاب کند. مقالۀ پیشرو سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که زبانآموزانی که روسی برای آنها زبان مادری محسوب نمیگردد، چگونه در یک انتخاب آگاهانه ممکن است ساخت مجهول را برگزینند؟ به دیگر سخن، مقالۀ حاضر در صدد مقایسۀ جهت فعل در زبانهای فارسی و روسی و یا رصد نمودن «اشتباهات» زبانآموزان در مواجهه با این مقوله نیست، بلکه از طریق طراحی پرسشنامۀ حاویِ گزینههای «بدون غلط» از بین انواع جملات شبهمجهول، مجهول، معلوم و اجرای آن روی ۸۶ نفر از زبانآموزان رشتۀ روسی در ایران و روسیه (که روسی برای آنان زبان خارجی محسوب میشود) و بر اساس تحلیل پاسخهای آنان، به انعکاس «تمایل» آنها در استفاده از ساختارهای مجهول پرداخته و از این رهگذر، سعی دارد کمکی به مدرسان روسی در آموزش مقولۀ یادشده داشته باشد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
دراین پژوهش تحلیل طرحوارههایِ ساختی گزارههای فعلی مرکب فارسی بر مبنای نظریۀ صرف ساختی بررسی شد و هدف آن شناسایی و سازمانبندی طرحوارههای ساختیِ گزارههای فعلی مرکب فارسی شامل افعال مرکب و گروههای فعلی (۱۰۳۶ مورد ) مستخرج از کتابهای آموزش زبان فارسی بود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد و دادهها با توجه به معیارهای رویکرد ساختی بررسی شدند. یافتهها نشانداد که تحلیل انواع گزارههای فعلی مرکب بهکمکِ طرحوارههای ساختی سببمیشود تا شباهت صوری و عدمتمایز قطعی میان دستهبندیهای ساختهای فعلی مرکب در واژگان سلسلهمراتبی با شفافیت بالاتری نسبت به دستهبندیهای قدیمیتر بازنماییشود و پیوستگی ساختی میان آنها در قالب شبکۀ واژگانی فعلی صریحتر به نمایش درآید.درمجموع، در این پیوستار، سه زیر طرحواره برای گروه فعلی، دو زیرطرحواره برای افعال مرکب و یک زیرطرحواره برای افعال انضمامی به دست آمد.همچنین، تحلیل همۀ انواع گزارههای فعلی مرکب فارسی بهکمک وراثت پیشفرض و میزان انگیختگی در رابطۀ بُعد صوری و بُعد معنایی آنها انجام شد، چه ویژگیها واطلاعات سطح بالاتر در ساختهای سطوح پایینتر بهارثرود، همانند افعال مرکب انضمامی، چه این اطلاعات کمترحفظ شود یا به ارث نرود، همانندافعال مرکبی که معنای استعاری دارند.حاصل آن که، مشخص گردید که در این گزارهها، بُعد معنایی مستقل از بُعد صوری عملمیکند و لذا، عدم تقارن این دو مشکلسازنیست، چون با یکدیگر در تناظر هستند.در نتیجه، با توجه به این رابطه، میتوان تحلیلی مقرون بهصرفه ارائه داد که در عین تنوع، همه را تحت تسلط طرحواره ساختی عام و زیرطرحوارهها توجیه مینماید و دیگر نیازی به راهحلهای استثنا برای موارد خاص نیست.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
یکی از کنشهای زبانی که در تعاملات اجتماعی و گفتوگوهای روزمره در انواع زبانها از جمله زبان فارسی نقش پررنگی دارد، آرزوکردن و بیان دعای خیر برای مخاطب است. آرزوها در زبان فارسی با استفاده از ساختارهای خاص دستوری مانند جملههای فعلی دارای فعل التزامی، جملههای اسمی، شبهجملهها و اصطلاحات دیگر بیان میشوند و دارای کاربردهای ویژه و گوناگون هستند. این ساختها و کاربردهای گوناگون در زبانهای مختلف با یکدیگر مطابقت ندارند؛ لذا گویشوران غیرفارسیزبان در هنگام برخورد با این عبارتها و اصطلاحات هم در فهم مطلب و هم در کاربرد آنها دچار مشکل میشوند. بدین منظور و نیز برای رفع این مشکل، مطالعه ساختار این عناصر زبانی به نظر ضروری میرسد. آنها میتوانند برای ختم مکالمه، تشکر از مخاطب و واکنش به اظهارات او بهکار روند. علاوه بر این در زبان فارسی شاهد آرزوهای غیرمستقیم و نیز گروهی هستیم که این مسئله از دیدگاه فرهنگی شایان توجه است. این مقاله علاوه بر ارائه ساختارهای دستوری آرزوها، به تفکیک آنها از لحاظ معنایی و نیز کاربردی میپردازد و با ارائه مثالهای مختلف میکوشد تا چگونگی کنش زبانی آرزوها را در زبان فارسی روشن سازد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
ر زبانعربی کلمه از اسم، فعل و حرف تشکیل میشود. وهرکدام از این عناصر در جایگاه خود معنای خاصی را به ذهن متبادر میکند. در قرآن کریم که در اوج فصاحت و بلاغت است، به دقیق ترین شکل از این عناصر مدد گرفته شده است. از آن جا که واژگان وحی به طور دقیق و کامل، مفاهیم و معانی مورد نظر را منتقل میکنند لذا ترجمه آیات نیز باید در نهایت دقت و ظرافت انجام شود. گروهای فعلی اساساً علاوه بر معنا بر عنصر زمان نیز دلالتی دارند، حال آنکه گروه های اسمی مقید به تخته بند زمان نیستند بلکه در گستره زمان ( گذشته، حال و آینده) جاری اند. در این میان برگردان عناصر فعلی قرآن در ترجمه های فارسی به جهت برابری های دو زبان مناقشهای در پی ندارد و آنچه محل تأمل و بررسی است معادل گذاری عناصر اسمی است که غالباً در ترجمه های قرآن نادیده انگاشته شده و به عناصر فعلی برگردانده شده است. چنین مواجههای از سوی مترجمان نهایتاً موجب عدم تعادل میان معادلهای ذکر شده با ما به ازای آن در متن اصلی گشته است. در این نوشتار تعدادی از ترجمههای آیات قرآن کریم که در آن از عناصر اسمی-فعلی استفاده شده، مورد بررسی قرار گرفته و معادل دقیق عنصر اسمی- فعلی برای آن برگزیده شده است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
این پژوهش کوششی است برای بررسی انواع روشهای مجهولسازی فعلهای مرکب زبان فارسی و معرفی نظریه معنایی جکندوف، یعنی آنچه «نظریه معنیشناسی مفهومی» نامیده میشود. معرفی این نظریه معنیشناختی، به این دلیل است که مبانی آن به محک دادههای زبان فارسی سپرده شود تا معلوم شود آیا این نظریه، چنانکه پیشنهاددهنده آن ادعا میکند، جهانی است و از عهده تبیین دادههای زبان فارسی برمیآید یا خیر. به این منظور، رفتار معنایی۲۲ فعل مرکب زبان فارسی که از راه همراهشدن سازه غیرفعلی با فعل سبک «انداختن» ساخته میشوند، به هنگام مجهولکردن این افعال بررسی میشود. چنانکه ملاحظه خواهیم کرد، برای مجهولسازی گروهی از فعلهای مرکب، میتوان از دو روش نحوی و معنایی بهره برد. همچنین، خواهیم دید که نظریه معنایی جکندوف به دلیل توجه به مؤلفههای معنایی و در نظر گرفتن آنها به منزله واحد تحلیل معنایی، از عهده تبیین پذیرفتنینبودن جملههایی که دستوریاند، ناتوان میماند و بنابراین، استدلال خواهیم کرد که چنانچه واحد تحلیل معنی جمله در نظر گرفته نشود، تحلیلهای معنایی نتایج درستی را بر پی نخواهند داشت.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
در زبان روسی برای بیان نهی، تحذیر، منع و ... ساختارهای مختلفی به کار میرود که هریک ویژگیهای معنایی ظریف و متفاوت دارند. کاربرد نمود فعل (مطلق و استمراری) نیز در هریک از این ساختارها تابع قواعد دستوری خاصی است که عدمرعایت آنها به اشتباهات دستوری یا معنایی خواهد انجامید. از آنجاکه مقولۀ نمود فعل، به آن شکل که در زبان روسی وجود دارد، در زبان فارسی دیده نمیشود، کاربرد آن همواره برای زبانآموزان ایرانی با دشواری همراه است. هدف از نگارش مقالۀ حاضر است که با طبقهبندی ساختارهای بیان نهی و تحذیر و بررسی نمود فعل در هریک از آنها تفاوتهای معنایی این ساختارها روشن شود و بر این اساس بهترین روش برای معادلیابی نحوی و ترجمۀ هر ساختار ارائه شود، به ویژه آنکه در هر دو زبان روسی و فارسی، برخی از این ساختارها از لحاظ فرم و ظاهر، نهی به شمار نمیآیند و معنای نهی و تحذیر را از طریق دیگر ساختارهای نحوی به شنونده منتقل میکنند.
دوره ۲، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده: نیست انگاری راوی در بخش اول "بوف کور" و وجوه تشابه آن با نیست انگاری نیچه، موضوعی است که پیش از این از سوی نگارندگان این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در عین حال که پیروی راوی از نیچه در این اثر هدایت قابل انکار نیست، این نیست انگاری با آن چه که نیچه آن را "نیست انگاری فعال" معرفی می کند و در عملِ "زرتشت" متجلی می شود، تفاوت زیادی دارد. وجوه تمایز راوی از زرتشت را می توان در بخش دوم بوف کور - که در واقع بخش عملی نیست انگاری این کتاب است – مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این مقاله به معرفی وجوه تمایز و افتراق "زرتشت" و "راوی" بوف کور می پردازد و "نیست انگاری منفعل" را به خصوص در بخش دوم این کتاب بررسی خواهد کرد و یادآور می شود که اگر چه راوی استدلال نیچه را در ذهن خود مرور کرده، آن را می پذیرد و در بخش اول کتاب، نابودی "دختر اثیری" را در ذهن خود می پروراند، نفوذ عمیق این دختر - که در واقع جلوه ای از دنیای ماوراست – در کنار انفعال راوی مانع از آن می شود که او بتواند در عمل، تأثیر حضور "لکاته" را – که نماد اجتماعی دختر اثیری است- از زندگی خویش بزداید.
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
نمود دستوری یکی از مقوله های مطرح در کنار زمان در عبارت های فعلی فارسی است که تاکنون آموزشِ آن به فارسی آموزان خارجی چندان مورد توجه نبوده است. این تحقیق به تأثیر یادگیری نمود فارسی بر اساس دو روش ساختاری و ارتباطی پرداخته است. از بین فارسی آموزان غیرایرانی سطح میانی، آزمودنیها به دو گروه چهلنفره تقسیم شدند. هر دو گروه در پیش آزمون نمود شرکت کردند تا از نظر توانایی در استفاده از نمود فارسی همگن شوند. به آزمودنی های گروه ساختاری، نمود دستوری بر اساس روش ساختاری آموزش داده شد. گروه ارتباطی نیز با توجه به طرح درسهای ارتباطی که تهیه و تدوین شده بود، نمود را فراگرفتند. نتایج پس آزمون هر گروه در مقایسه با پیشآزمون و نیز در مقایسه با یکدیگر با استفاده از آزمون تی نشان میدهد گروه ارتباطی بهطرز معناداری در درک نمود پیشرفت کرده است. در مقابل، تفاوت آماری معناداری بین پیش آزمون و پسآزمون گروه ساختاری ملاحظه نشده است. همچنین از نظر آماری، عملکرد گروه ارتباطی در پسآزمون بهطرز معناداری بهتر از عملکرد گروه ساختاری بوده است. نتایج این تحقیق تجربی گویای آن است که روش درسی ارتباطی، روش کارآمدی است و بهکارگیری آن به ارتقای آموزش دستور زبان فارسی به غیرفارسی زبانان یاری می رساند.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
موضوع مقولۀ دستوری «وید» در زبان روسی و «نمود فعل» در زبان فارسی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و با توجه به نوعِ ساختار و بافت زبانی هریک از این زبان ها، ابزارهای بیان این مفاهیم نیز در آن ها متفاوت است. مقولۀ «نمود» در تمام زبانهای دنیا وجود دارد و تمام مفاهیم و معانی نمودی از ذهن انسان سرچشمه می گیرند. ذهن بشری برای اینکه این مفاهیم را در قالب زبان و کلام متجلی کند، با توجه به ویژگی های ذهنی و زبانی خویش، از ابزارها و نشانه های زبانی مختلفی کمک می گیرد. به همین دلیل است که زبان شناسان معتقدند که مفاهیم نمودی به صورت کلی در تمام زبانهای دنیا وجود دارد و تنها وجه تمایز آن ها در نوع ابزارهای بیان آن ها (دستوری و غیردستوری بودن آنها) و تفاوت در مفاهیم و معانی جزئی آن ها است. نتایج تحقیقات و پژوهش های مقایسهای در زمینۀ نمود فعل روسی و فارسی نشان می دهد که ماهیت تفاوت میان آن ها معمولاً در روش بیان آن ها است. در این پژوهش به بررسی ماهیت مقولۀ نمود فعل در زبان روسی و فارسی از دریچۀ کاربرد نمود ناکامل افعال می پردازیم.
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
چشم، مهمترین اندام جسمانی بهشمار میرود که کاربرد آن، دریافت دادههای گوناگون از محیط بیرونی، ذخیره آن در لایههای سهگانه ذهن (تخیل، توهم و تعقل) و شکلگیری شناخت است. فعل «رأی» (دیدن)، بهعنوان کار اصلی چشم، در ترکیبهای همنشینیِ گوناگون میتواند گستره معنایی خود را وسعت بخشد و علاوه بر دیدنِ بیرونی، بر دیدن درونی مانند دانستن نیزدلالت کند. بر همین اصل، در برگردان فارسی و تفسیر آیات باید به شبکه معنایی و بافت زبانی توجه نمود. در قرآنکریم، بنابر اهمیت توانایی بینایی انسان در مسیر رسیدن به شناخت مفاهیم پیچیده ذهنی و غیر مادی، فعل مذکور کاربرد وسیعی داشتهاست. زین رو، جُستار حاضر سعی خود را برآن گذاشتهاست تا با رویکرد زبانشناسی شناختی و با استناد به روش وصفی ـ تحلیلی، قالبهای معنایی فعل «رأی» را بر پایه نظریه معناشناسی قالبیِ چارلز فیلمور، در آیات قرآنکریم و برگردان فارسی آن (مکارمشیرازی، ارفع، پورجوادی، خرمدل، الهیقمشهای و صفارزاده) بررسی و تحلیل نماید. در نمونههای قرآنی مورد بررسی، فعل «رأی» دارای یک قالب معنایی دیداری ـ ادراکی بهعنوان قالب معنایی مرکزی و چهار قالب شناختیِ باورداشتن، شناختن و دانستن، مشاهدهکردن و درککردناست که پایه ابتدایی آن، همان دیدنِ ظاهری با چشم سر میباشد.دستاورد پژوهش، بیانگر آن است که مترجمین در برگردان فارسی قالب معناییِ مناسب با بافت زبانی آیات به خوبی عمل نکردهاند؛ ضمن آنکه به تفاوت معنایی میان معادلهای فارسی هممعنا مانند دیدن و مشاهدهکردن، نیز دقت لازم را مبذول نداشته و گاهی بهجای یکدیگر بهکار بردهاند.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
در این مقاله ابتدا به توصیف استعارههای فیلسوفان برای «ذهن» و سپس به دستهبندی و بررسی انتقادی آنها، و در نهایت به استنتاج دلالتهای آن در تعلیم و تربیت اقدام نمودم. نتایج حاکی از آن است که نُه استعاره در باب ذهن به کار رفته که بر اساس آنها ذهن را به منفعل و فعال تقسیم کردم. از میان استعارههای مذکور، استعاره زمین مستعد و استعاره عینک، استعارههای فعالنگر هستند که بر اساس آنها - برخلاف استعارههای دیگر - هر دانشآموز نوعی منحصربهفرد و موجودی است متفکر، دارای آزادی انتخاب، فردیت و تشخّص. این دیدگاه نگاهی سیال به انسان دارد و اختیارگراست و به او نگاه ماشینی ندارد. دلالتهای نگرش مذکور در عناصر برنامه درسی در جدولی ارایه شده است. چون هر معلمی دارای یک فلسفه شخصی است، نوع نگرش وی به ذهن دانشآموزان میتواند به روش یاددهی و شیوه برخورد وی با آنان جهت بدهد.
زهرا حامدی شیروان، شهلا شریفی، محمود الیاسی،
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش آرایش واژگان در چهار گویش فارسی خوزستان، یعنی بهبهانی، دزفولی، شوشتری و هندیجانی از نظر ردهشناختی بررسی شده است. چارچوب نظری اصلی این پژوهش ردهشناسی آرایش واژگان درایر است. دبیرمقدم در پژوهش خود ۲۴ مؤلفه را در نظر گرفته است که ۱۹ مورد آنها برگرفته از مقالۀ درایر و بقیه مؤلفهها برگرفته از پایگاه دادههای وی هستند که آمار مربوط به آن در اختیارش قرار گرفته است. در پژوهش حاضر نیز همین ۲۴ مؤلفه دربارۀ گویشهای خوزستان بررسی و نتایج حاصل با منطقۀ
اروپا ـ آسیا و همچنین جهان مقایسه شدهاند. ابزار و روش جمعآوری دادهها در این پژوهش پرسشنامه و گفتوگو و مصاحبۀ حضوری با گویشوران است. با تعداد ۳۰ گویشور بومی این گویشها مصاحبه شده و بعد از ثبت و ضبط مصاحبهها و گفتوگوها، مطالب به دقت آوانویسی و سپس براساس مؤلفههای مورد نظر تحلیل شدند. در بررسی دادهها، رفتار ردهشناختی هر کدام از این گویشها در مقایسه با زبانهای اروپا ـ آسیا و همچنین زبانهای دنیا ازجهت دارابودن مؤلفههای فعلپایانی و یا فعلمیانی بررسی و تحلیل شد. به طور کلی این چهار گویش هم در مقایسه با زبانهای اروپا ـ آسیا و هم در مقایسه با زبانهای دنیا، به ردۀ فعلمیانی قوی گرایش دارند ؛ البته باید گفت که براساس آمار جدولها رفتار ردهشناختی این گویشها با ردۀ بینابین (آمیخته)- که دبیرمقدم (۱۳۹۲) برای زبانهای ایرانی پیشنهاد کرده است- هماهنگ است. دربارۀ مؤلفههای ردهشناختی مشترک و غیرمشترک باید گفت که در این چهار گویش فقط مؤلفۀ۱، ۹ و ۱۱ غیرمشترک هستند و این گویشها در ۲۱ مؤلفۀ دیگر رفتار مشترک دارند.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
فعل «شدن» به عنوان یک فعل حائل در ساخت گروه عظیمی از افعال شرکت دارد و مفاهیم کاربردی متفاوتی به خود می گیرد که از جمله آن ها می توان به بیان تغییر حالت اشاره کرد. معادل های فعل «شدن»، در بیان تغییر حالت، توسط افعال و ساختارهای گوناگونی در زبان فرانسه بیان می شوند که عدم استفاده صحیح از این معادل ها و کاربرد آن ها با زمان های دستوری نا بجا می تواند باعث بروز سوءتفاهم میان دو قطب گفته پردازی شود. این مسئله از بزرگ ترین مشکلات زبان آموزان ایرانی است. در این تحقیق ابتدا به بررسی تحقیقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir می پردازیم، سپس معادل های فرانسه فعل «شدن» را معرفی می کنیم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با سایر افعال تغییر حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار می دهیم هدف این تحقیق تعیین چگونگی توزیع فعل «شدن» در زبان فارسی و معادل های آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از این طریق ابزار نظری لازم برای تشخیص موارد کاربرد این افعال در دو زبان مهیا شود.
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
در این پژوهش مقوله دستوری «قمر» بررسی شده است که توسط تالمی در پژوهش های معناشناختی و رده شناسی اش معرفی شده است. او قمر را مقوله دستوری بسته ای می داند که شامل هر سازه ای غیر از متمم اسمی یا گروه حرف اضافه ای همراه فعل می شود که با ریشه فعل رابطه خواهری داشته باشد در این نوشتار نمودهای صوری این مقوله در زبان فارسی و مقولات معنایی که توسط آن بیان می شوند را بررسی کرده ایم. نمود اصلی قمر در زبان فارسی در دوره های پیشین در افعال پیشوندی است؛ اما در دوره کنونی برخی از عناصر فعل یار در افعال مرکب نقش قمر را ایفا می کنند. بنابراین در این مقوله نوعی واژگانی شدن در حال انجام است. همچنین مشخص کرده ایم که زبان فارسی از نظر تقسیم بندی تالمی (قمرـ محور و فعل ـ محور) می تواند در هر دو دسته واقع شود، چرا که در برخی موارد با خصوصیات زبان های قمر ـ محور سازگاری دارد و در برخی موارد با ویژگی های زبان های فعل ـ محور. بنابراین بهتر است این تقسیم بندی دوگانه، جای خود را به یک پیوستار بدهد که زبان های دنیا می توانند در آن جای گیرند و حتی در حال حرکت به یکی از دو سوی پیوستار باشند. گفتنی است اسلوبین به این تقسیم بندی تالمی دسته سومی نیز اضافه کرده است که با ویژگی های زبان فارسی سازگار نیست.
دوره ۵، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
در این مقاله ساختار افعال دومفعولی در زبان فارسی مورد بررسی قرار میگیرد. چنین بررسیای در چارچوب دستور ساختاری گلدبرگ (زیر چاپ)، نگاهی متفاوت (غیر خطی) به چنین افعالی دارد. یکی از اهداف این پژوهش، تبیین ویژگیهای درونی ساختارها و تعیین انواع ساختارهای افعال دومفعولی در زبان فارسی است. در این مقاله درصددیم تا با نمایش تمایزات ساختاری افعال دومفعولی در زبان فارسی، نقطه تلاقی نحو و کلام را نیز نشان دهیم. علاوه بر تفاوتهای نحوی و صوری میتوان به تمایزات کاربردی و کلامی نیز اشاره کرد. این مهم، تنها با نگاهی تعاملی (میان نحو و کلام) و به بیان دیگر، رویکردی صوری- نقشی میسر خواهد بود. بررسی دادههای فارسی نشان میدهد که تأثیر ساخت اطلاع و تعامل آن با پذیرا و کنشرو در چنین ساختارهایی اجتنابناپذیر است. بنابراین این بررسی نشان میدهد عوامل کاربردی، همگام با عوامل نحوی/ صوری در عملکرد وابستههای اسمی تأثیرگذار هستند. ساخت اطلاع بر نحوه توزیع وابستههای اسمی و میزان سیطره آنها در جملات فارسی تأثیر بسزایی دارد. ازاینرو، این ساختارها علاوه بر تمایزات صوری، تفاوتهای اطلاعی نیز دارند. درنتیجه، با اتکای به توجیههای نحوی در کنار ملاحظات کاربردی، میتوان به تبیین چندجانبه و جامعی که هدف اصلی این پژوهش است، دست یافت.
رمضان شجاعی کیاسری، مهران غفاری،
دوره ۵، شماره ۱۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
زبان مازندرانی یکی از زبانهای رایج در کشور ایران است که از دیرباز با وجود تعامل با دیگر زبانهای ایرانی توانسته است ساختار و ماهیت خود را حفظ کند و بهعنوان یکی از زبانهای زندۀ دنیا به پویایی خود ادامه دهد؛ ولی با وجود شناخت و بررسی قواعد زبانی حاکم بر آن، در محافل علمی مهجور مانده است. نگارندگان در تحقیق حاضر با مطالعۀ اشعار امیر پازواری – شاعر مازندرانی عصر صفویه- علاوهبر استخراج و دستهبندی قواعد زبان طبری، آثار این شاعر را با رویکردی سبکشناسانه بررسی کردهاند. آنچه با نگرش توصیفی -تحلیلی به دوبیتیهای امیر پازواری در این نوشتار بهدست آمده، بیانگر آن است که سیستم فعل در زبان طبری جدید، بهویژه در آثار امیر پازواری در مبنا شامل دو مضارع و ماضی و چهار وجه اخباری، امری، التزامی و شرطی است. از نظر زمانی در چهار قسم حال، گذشته، آینده (شکل خاصی برای تشکیل ندارد) و نقلی تقسیم میشود و از نظر شکلی فقط به صورت حال، گذشته، نقلی و شرطی است. افعال از نظر ترکیب به صورت زمانهای ساده و مرکب هستند. در مجموع نتایج نشاندهندۀ اثرپذیری اندک این زبان از زبانهای رایج اطرافش بهخصوص فارسی معیار و در نتیجه ثبات تاریخی آن زبان است.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله با بررسی تناوب موضوعی برخی فعلهای مرکب در زبان فارسی نشان میدهیم چگونه یک توصیف مبتنی بر زمینههای معنایی میتواند به پرسشهایی در زمینه رفتار نحوی و ساختهای موضوعی مرتبط با این فعلها پاسخ دهد. در زبان فارسی تعدادی از فعلهای مرکب، میتوانند در تناوب سببی شرکت کنند. این فعلها دارای گونه سببی و ضد سببی هستند. اما در برخی بافتها، گونه ضد سببی پذیرفتنی نیست؛ درحالیکه گونه سببی پذیرفتنی است. در این مقاله رفتار متفاوت این فعلها را در بافتهای مختلف در چارچوب نظریه «معناشناسی زمینه» (Vide. Fillmore & Atkins, ۱۹۹۲) توضیح داده و نشان میدهیم این فعلها با دو زمینه معنایی مرتبط هستند. همچنین با استفاده از مفهوم زمینه معنایی (Vide. Fillmore & Baker, ۲۰۱۰) نشان میدهیم برخلاف کریمیدوستان (۲۰۰۵) که معتقد است ساخت موضوعی فعلهای مرکب به وسیله عنصر غیر فعلی تعیین میشود و نیز برخلاف عقیده فولی، هارلی و کریمی (۲۰۰۵) که مدعیاند همکرد و عنصر غیر فعلی در تعیین ساخت موضوعی فعلهای مرکب مؤثر هستند، ساخت موضوعی این فعلها به وسیله کل ساخت حاوی فعل تعیین میشود.