۲۹ نتیجه برای شاملو
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
در نشانه – معناشناسی گفتمانی که کارکردی فرآیندی دارد، بر خلاف نشانهشناسی ساختگرا که درآن معنای پیشساخته و غیر سیّال مورد توجّه است، معنا مولود تنشی پویاییزا و ایستاییزدا میان سطوح زبانی صورت و محتوا است؛ سیّالیت و تکثر معنا در این نگرش مرهون تعامل تطبیقی احساس، ادراک و شناخت نشانه – معناها است. گفتمان مسلّط بر دو شعر «إلی.. غسّان کنفانی» الفیتوری و «مرگ نازلی» شاملو، متّکی بر ارتباط گسترهای و فشارهای است؛ از آنجا که این گفتمان در بستر همخوابگی کارکرد حسّی- ادراکی و زیباییشناختی زاده میشود، وارث ویژگیهای تنشی- عاطفی است. هدف این پژوهش، واکاوی این کارکردها و توضیح ویژگیهای نشانه - معناشناختی مسلّط بر آنها جهت توضیح شرایط تولید معنااست. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوۀ تطبیقی، کیفیّت تبانی نشانه معناها را در تولید معنا مورد بررسی قرار داده و نشان دهد که چگونه شَوِشگران این دو شعر، به واسطۀ عملکرد خاصّ خویش، در گسست از منِ محدود شخصی و پیوست به منِ جمعی و استعلایی قرار گرفتهاند و با ساز و کاری که گفتهپرداز اتّخاذ کرده است، من شخصی و خصوصی شَوِشگر در برّش از خویشتن خویش و در پیوست با من استعلایی قرار گرفته است؛ امری که با فرا بردن دامنۀ حضور قهرمانان اساطیری از زمان و مکان محدود و تاریخی، باعث تثبیت و گستردگی «حضور» و «تاثیر دامنهدار و قاطع» آنان در جهان متن شده است؛ همچنان که ابژه با ارجاع به منظومهای نشانهشناسانه، منشوروارگی و چند صدایی متن را تضمین کرده است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
کارکرد شخصیت های تاریخی در شعر معاصر فارسی و عربی، از جلوه های مختلفی برخوردار است و کاربست «نقاب» آن شخصیت ها در شعر، یکی از مهم ترین انواع آن به شمار می آید. نقاب پردازی، ازجمله شگردهای هنری و بلاغی است که شاعر امروز، برای بیان افکار خود از آن استفاده می کند. گاهی نقاب یک شخصیت دینی بر چهره شاعر نقش می بندد تا بتواند با استفاده از ظرفیت ها و توانایی های آن شخصیت، حرف های خود را با مخاطب در میان بگذارد. شاملو و ادونیس نیز به عنوان نمایندگان شعر امروز، در زبان فارسی و عربی، تکنیک «نقاب دینی» را در شعر خود به کار گرفته اند تا با استفاده از این شگرد نمایشی، افکار خود را برای مخاطب ، ملموس و مجسم کنند. در این میان، به کارگیری محوری نقاب یک شخصیت دینی که برای استفاده بیشتر شاعر از ظرفیت های بالقوه و بالفعل شخصیت صورت می گیرد، در شعر ایشان نیز دیده می شود. در این پژوهش با تکیه بر نقد تحلیلی- توصیفی آثار شاملو و ادونیس، به بررسی تطبیقی نقاب محوری دینی با توجه به ساختار روایی و تصاویر موجود در شعر آنان می پردازیم. هدف ما دستیابی به برخی زوایای شعر ایشان و بررسی شیوه کاربست نقاب مزبور، با استفاده از نقد تطبیقی و کهن الگویی خواهد بود. بدین ترتیب، پس از واکاوی مفهوم نقاب دینی و دلایل کاربرد آن در شعر امروز، نقاب های اصلی و محوری شخصیت های دینی در شعر این دو تن را مورد توجه قرار دادیم تا سرانجام همسانی و ناهمسانی های کاربرد یاد شده در نزد آنان را به دست آوریم.
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
داستان پیامبران، بیان معجزات و سرگذشتِ پرماجرا و آموزنده آنان از دیرباز به عنوان عناصری مؤثر به صفحات شعر و ادب راه یافته و اسباب زیبایی اثر و توجه خواننده را موجب شده است. یکی از زیباترین، مؤثرترین و موردتوجهترین این داستانها، داستان عیسی مسیح (ع) است.
در ادبیات گذشته، بیشتر برداشتهای شاعرانه از ایشان، برگرفته از نگرش اسلامی به این شخصیت الهی بوده و نگرش مسیحی که در موارد مهمی با نگرش اسلامی در تضاد و تقابل است کمتر بروز یافته است. اما در ادبیات جدید و بهویژه شعر معاصر عربی و فارسی، این تلقی از مسیح (ع) با چرخشی قابلملاحظه، سویهای مسیحی به خود گرفته و مفاهیمی همچون رنجهای مسیح (ع)، مصلوبشدن ایشان، قربانیشدن ایشان برای پرداخت کفاره گناهان بشر و رستاخیز مسیح (ع) پس از مرگ، از انجیل به ابیات شاعران راه یافته است. این مفاهیم که امروزه به مفاهیمی اسطورهای و نمادین در هنر مسیحی تبدیل شدهاند، شاعران را در بیان آنچه از اضطرابهای درونی، رنج ملتهای ستمدیده، جور حاکمان و حکومتهای بیدادگر و... میبینند، بسیار یاری میرسانند.
ادونیس و احمد شاملو از شاعران نوپرداز و متجددی هستند که بخشی از اشعار خود را به ترسیمی نمادین و اسطورهای از مسیح (ع) اختصاص دادهاند.
این پژوهش تطبیقی میکوشد با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی تطبیقی اشعار ادونیس و شاملو، با موضوع مسیح (ع) بپردازد و جلوههای مسیحی یا اسلامی این شخصیت دینی در شعر دو شاعر، نوع اسلوب دو شاعر در اینگونه شعرها، نقاط اختلاف و اشتراک میان آن دو در برداشتهای نمادین از مسیح (ع) میزان موفقیت یا ناکامی هریک در استخدام این نماد را به بوته تحلیل و بررسی بسپارد.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
این مقاله در پی پاسخدادن به این سؤال است که عوامل و مضمونهای مشترک پایداری در شعر شاملو و درویش کدام است. برای رسیدن به این هدف اشعار شاملو و محمود درویش با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. بررسی تطبیقی شعر احمد شاملو و محمود درویش در حوزه شعر پایداری و تبیین عناصر مشترک و تحلیل شیوههای ارائه مضمونهای پایداری از نظر محتوایی و زبانی هر یک از این دو شاعر برجسته علاوه بر کمک به شناخت دقیق جهانبینی و اندیشههای هر دو شاعر، در تحلیل شعر پایداری در حوزه ادبیات جهان بسیار مؤثر خواهد بود به شکلی که با تحقیقات گسترده در حوزه ادبیات پایداری ملتها میتوان به عناصر مشترک شعر پایداری در ادبیات جهان دست یافت. اشعار محمود درویش و احمد شاملو شامل مضمونهای مشترک زیادی در زمینه ادبیات پایداری از قبیل وطندوستی، مقابله با ظلم و ستم، آزادی و غیره است. زندگی دو شاعر بر شعر آنها تأثیر فراوانی گذاشته است و هر دو شاعر به سبب اوضـاع استبدادی و خفقان به بیان نمادین گرایش نشان دادهاند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
در فراز و نشیبهای زندگی اجتماعی و ادبی نزار قبانی شاعر عرب و احمد شاملو شاعر ایرانی، وجوه اشتراک متعدّدی وجود دارد که این نوشتار به شیوه «ادبیات مقایسهای» موضوع آزادی را در اشعار این دو شاعر بررسی میکند تا تفاوت و شباهت فکری آن دو در این موضوع بهتصویرکشیده شود. مردم و حکّام در کسب و حفظ آزادی سهیم هستند که این دو شاعر به این دو مورد توجّه کرده و با استفاده از نماد و درهمآمیختن تغزل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی، مفهوم موردنظر خود را ارائه کردهاند. شاملو، مردمِ آزادیخواه را ستوده است و فقر را نداشتن آزادی معرفی میکند. قبانی هم سعی میکند مردم سرزمینهای عربی را به اصلاح کارها خود فرا بخواند و بیشتر، سران کشورهای عربی را مقصر میداند ولی از فرد خاصی نام نمیبرد و خطر یهود را هم متذکّر میشود. احمد شاملو و نزار قبانی، استبداد را محکوم میکنند و مبارزه مسلّحانه را یکی از راههای رسیدن به آزادی میدانند. هر دو از سکوت مردم در برابر ظلم، استبداد و بیعدالتی بیزارند و به همین دلیل، گاهی با سرزنش، گلایه، عتاب و تحقیر با مردم، سخن میگویند. صراحت، شفافیّت و سادگی اشعار قبانی و دیریابی شعر شاملو و بیان رمزآلود وی از جمله ویژگیهای این دو شاعر در ارائه مفهوم آزادی است.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
ادبیات فارسی و عربی در طول تاریخ پیوندهای تنگاتنگ و مشابهتهای فراوانی با یکدیگر داشتهاند. این دو ادبیات در دورۀ معاصر نیز به سبب پشت سر نهادن تحولات و تجربیات مشترک و نزدیکی گرایشهای فکری و ادبی شاعران، از همسانیهای بسیاری برخوردارند؛ ازاینرو، در جامعۀ ادبی ما یکی از زمینههای مهم پژوهش در حوزۀ ادبیات تطبیقی، مقایسۀ شاهکارهای هنری این دو ادبیات است.
در پژوهش حاضر برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به بررسی دو شعر معروفِ «مرد مصلوب» شاملو و «المَسیحُ بَعدَ الصَّلب» بدر الشاکر السیّاب که باززایی و بازآفرینی بخش پایانی زندگی مسیحاند، بپردازیم. به همین سبب کوشیدهایم تا ضمن تبیین قرابتهای فکری و ادبی شاملو و سیّاب و نمایاندن جایگاه اسطورۀ مسیح در اشعار آنها، دو شعر ذکرشده را از جهت بهرهگیری از اسطورۀ مسیح، ساختار روایی و شیوۀ روایت، نمادگرایی و بهرهگیری از موسیقی تکرار، مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
ادبیات تطبیقی از مهم ترین گونه های ادبی است که ما را در یافتن وجوه مشترک اندیشه های بزرگان جهان- که از نظر زمانی و مکانی از یکدیگر فاصله دارند- یاری می رساند و به نقاط وحدت اندیشه بشری پی میبرد که چگونه اندیشهای در نقطهای از جهان توسط اندیشمندی، ادیبی و یا شاعری مطرح می شود و در نقطه دیگر همان اندیشه به گونهای دیگر مجال بروز مییابد. مقاله حاضر نگاهی است تطبیقی به شعر، اندیشه، زمینه و زمانه دو شاعر بلندآوازه از دو فرهنگ و تمدن متفاوت: تی. اس. الیوت (۱۸۸۸- ۱۹۶۵م) انگلیسی و احمد شاملو (۱۳۰۵-۱۳۷۹ش) ایرانی. زمانه زندگی این دو شاعر از دیدگاه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همسانی هایی داشته که در نهایت، به تولید آثار و اندیشه های مشابهی منجر شده است. شاملو در ایران به عنوان شاعری اجتماعی شناخته شده که مانند الیوت در برهه ای حساس و پرآشوب زیسته است. الیوت تحت تأثیر جنگ جهانی و دوران مدرنیسم بوده و شاعر ایرانی هم کودتای ۲۸ مرداد و جنگ جهانی دوم و دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن را تجربه کرده است. در این مقاله، ابتدا مختصری درباره واژه مدرن و مدرنیته در اروپا و ایران بحث میشود، سپس با بهرهگیری از شیوه نقد تطبیقی و با تکیه بر مؤلفه های مدرنیته و مدرنیسم ادبی، بین مضامین مشترک در آثار الیوت و شاملو مقایسه ای صورت می گیرد. همانندی های زیادی بین شاملو و الیوت برای مطالعه تطبیقی می توان یافت و با توجه به همسانیهای فراوان ذهنی و زبانی بین دو شاعر و با عنایت به همانندیهای بسیار در تجربههای زیسته مشترک بین ایشان، میتوان نتیجه گرفت شرایط زیستی مشابه همواره میتواند آثار ادبی همگونی پدید آورد.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
نظریه شعرشناسی شناختی نظریه ای درباره ادبیات ارائه می دهد که بر زبان متون ادبی و نوع چیدمان واحدهای زبانی مبتنی است و همچنین، بر شگردهای زبان شناسی شناختی ازجمله استدلال قیاسی استوار است. بر اساس چارچوب نظری مارگریت فریمن (۲۰۰۰)، هر متن دارای سه سطح نگاشت ویژگی، نگاشت رابطه ای و نگاشت نظام است. در سطح اول، دریافت شباهت میان اشیاء بررسی می شود. در سطح دوم، روابط میان اشیاء واکاوی می شود و در سطح سوم، تشخیص الگوهای موجود به واسطه روابط میان اشیاء که امکان تعمیم را برای ساختار بسیار انتزاعی تر ایجاد می کند. در این پژوهش، برای بررسی عملکرد این نظریه، به بررسی شعری از احمد شاملو می پردازیم. این مقاله درصدد یافتن پاسخ این پرسش است: نظریه شعرشناسی شناختی چگونه می تواند به مثابه یک نظریه ادبی مناسب برای تحلیل سازمند و خوانش اثر عمل کند؟ فرضیه مقاله این است که هر نظریه ای باید دارای هفت معیار باشد که به مثابه نظریه ای مناسب تلقی شود و شعرشناسی شناختی ابزار قدرتمندی برای ایجاد تمایز میان کارکرد زبانی و کارکرد شعری فراهم می کند و مهارت های عمومی نگاشت که توانایی شناختی را برای تولید و تفسیر استعاره تشکیل می دهند، از پایه های این نظریه هستند که می توانند بینش ها و محدودیت های نقد ادبی سنتی را روشن کنند. همچنین، کاربرد شعرشناسی شناختی می تواند سبک ادبی را مشخص و ارزیابی کند. هدف اصلی پژوهش، نشان دادن چگونگی تفاوت میان زبان و ساختار شعر با زبان روزمره یا دیگر ژانرهاست و اینکه چگونه خوانش نظام مند هر شعری، با توجه به «نگاشت نظام»، رخ می دهد.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
اشتراک عینی فنی است که در آن، شاعر با انتخاب مجموعه ای از اشیاء، موقعیت ها، موضوعات، حالات یا زنجیره ای از حوادث، به نحوی مؤثر واکنشی عاطفی در خواننده به وجود می آورد. در این حالت، شاعر نیازی به بیان صریح احساسات ندارد؛ بلکه آن ها را در قالب اشیاء، موقعیت ها و غیره در ذهن خواننده تداعی می کند. در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو نمونه های بسیاری از فن اشتراک عینی را می بینیم. به نظر می سد تاکنون تحقیق برجسته و قابل توجهی از اشتراک عینی از این دو شاعر دیده نشده است؛ بنابراین هدف مقاله این است که به مقایسۀ این فن در برخی اشعار این دو بپردازد. از اشعار نیما می توان به شب پا، بخوان ای همسفر با من، شب همه شب، هست شب و از اشعار شاملو به رانده، گل کو، سخنی نیست، او را صدا بزن، مرثیه، وصل، ابراهیم در آتش اشاره کرد.
دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده
کهن الگوها صورتهای مشترکی هستند که با سابقه چندین هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل متنقل شده و در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند. این صورتها برای رسیدن به مرز خودآگاهیدر نمادهای گوناگون طبیعی جلوهگر میشوند و در آثار هنرمندان نمود پیدا میکنند.
در این تحقیق برخی کهن الگوهای شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. گاهی این کهن الگوها در قالبها و نمادهای محسوس (مانند جنگل، زمین، خورشید، دریا و امثال آن) و گاهی با تأثیر بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسیده. که مهمترین آنها در شعر شاملو آنیما، نقاب، خود، ماندالا، تربیع، اعداد، مام بزرگ، برادرکشی و عشق است.
در این مقاله هر یک از این کهن الگوها با نمادها و قالبهای گوناگون آن به اختصار بررسی و تحلیل است.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
پژوهش حاضر کوششی جامعهشناسی_تطبیقیست و جلوههایی از تغییر در مناسبات اجتماعی را شرح میدهد که حاصل ورود مدرنیته به جوامع ایرانی و عربی است.
این پژوهش ضمن توجه به واقعیت اجتماعی جامعهی ایرانی و عربی، به چگونگی ورود نمادهای زنانه به شعر معاصر به عنوان یکی از شاخصهای تحول اجتماعی میپردازد؛ چگونگی بهرهگیری از مفاهیم زنانه، نمادها و اسطورههای زنانه در شعر عبدالوهاب البیاتی و احمد شاملو با نگاه به دفترهای شعری این دو شاعر بررسی و با یکدیگر مقایسه شده است.
پژوهش در نهایت به این نتیجه میرسد که ورود نمادهای زنانه به شعر شاملو و بیاتی سرآغاز یک جریان نیست بلکه نتیجهی تغییر مناسبات اجتماعی در دنیای مدرن است که سبب میشود نقش و جایگاه زن در دنیای مدرن دگرگون شود و نوعی تعادل میان نیروهای اجتماعی به وجود آید. در پرتو نمادهای زنانه شاعر بسیاری از مفاهیم اسطورهای را زنده میکند و میکوشد نیمی از جامعه را که سالها پنهان نگه داشته شده بود دوباره مطرح کند و این کاربرد یک کوشش فمنیستی نیست بلکه دمیدن روح لطافت به شعر معاصر و به عرصهآوردن و توصیف بخش پنهان جامعه است که در پرتو مدرنیته امکان ظهور یافته است و این تلاشها هم در ادبیات فارسی و هم در ادبیات عربی نمونههایی دارد.
.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
برجستهسازی از طریق ساخت و کارکرد هنری قید و گروههای قیدی یکی از تمهیدات تبدیل زبان روزمره به زبان ادبی در اشعار شاملو است. بسامد گونههای مختلف، ساختهای گوناگون و نقشی که گروههای قیدی در ایجاد موسیقی و صور خیال و توصیف و فضاسازی در اشعار شاملو دارد، حاکی از این است که او به این مقوله زبانی توجه خاصی داشته و از آن به عنوان یکی از عوامل برجستهسازی و آفرینش زیبایی در اشعار خود بهره برده است.
شاملو از دو جنبه صوری و محتوایی گروههای قیدی در برجستهسازی اشعارش بهره برده است. ساختهای چندباره و پیوسته گروههای قیدی که از «هسته+ پیرو توضیحی» تشکیل شده است و شیوه جایگزین کردن آنها در محور همنشینی زبان و استفاده از آنها در ایجاد گونههای مختلف موسیقی، مهمترین کارکرد جنبههای صوری و ساخت تصاویر و صورتهای خیالی ابتکاری از قبیل تشخیص، آشناییزدایی در تشخیصهای مبتذل و عادیشده، تعلیل در تشخیص، تشبیه، نماد سازی و متناقضنمایی و غیره کارکرد جنبه محتوایی گروههای قیدی در برجستهسازی اشعار شاملو به شمار میآید.
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
یکی از شکل های بودن ، اندیشیدن و آفریدن، مخالف خوانی است که در چالش با «دیگری» آشکار می شود. مخالف خوانی قرائت و بدخوانی کنش و ساختار اندیشه های آفریدۀ دیگری است . مهم ترین فرضیه های تحقیقی ِ مقاله این است که آشکارترین وجه پدیدارشناختی شعر معاصر ایران ، مخالف خوانی است و احمد شاملو بارزترین شاعری است که با روش های مخالف خوانی ، نه تنها به ساختارهای نو دست می یابد؛ بلکه این روش ها را در سایر فعالیت های فرهنگی خود استمرار می دهد. این مقاله از دو بخش تشکیل شده است . در بخش نخست، مفهوم مخالف خوانی به شکل پدیدارشناختی توصیف می شود که چگونه براساس تقابل ، گفت وگو و تخاصم شکل می گیرد و به فهم و آفرینش ساختارهای زبانی ، فرهنگی و زیبایی شناختی منجر می شود. در بخش دوم ، براساس مبانی نظری بهدست آمده، به سنخ شناسی انواع مخالف خوانی های احمد شاملو می پردازد. این مقاله به این نتیجه رسیده است که شاملو مخالف خوانی های خود را به چهار روش آشکار می کند: واژگون سازی ، بازی با ساختارها، تابوستیزی و اسطوره سازی
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
طبق نظریهی بینامتنیت، هر متن مینیاتوری از متون و فرهنگهای پیشین است. بر این اساس، نوشتهها، اندیشه-ها و فرهنگهای پیشین، به نحوی پنهان در متن حاضر قرار گرفته است. بینامتنیت در پی این است که نوشته-های پیشین پنهان در تار و پود متن حاضر را رمزگشایی کند. بنابراین، مقالهی پیشرو در پی رمزگشایی هم-حضوری قرآن مجید و کشفالأسرار (ترجمه و تفسیر قرآن)، در فرم شعری شاملو است. اهمیت مقاله از این روست که نقش باواسطهی قرآن مجید را در موسیقی شعر نوگرای معاصر فارسی نشان میدهد. در این پژوهش سعی شده که فارغ از نیت و جهانبینی شاعر و بر اساس اصل مرگ مؤلف، بینامتنی همزمان فرم شعر شاملو با قرآن و کشفالأسرار کشف شود. نتیجههای برآمده از این مقاله نشاندهندهی این امر است که فرم شعر شاملو در سطوح موسیقی درونی و بیرونی، ساختار جملهها و نحوهی نگارش با قرآن و ترجمه و تفسیر کشفالأسرار میبدی پیوند بینامتنی توأمانی دارد.
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
دیر زمانی نیست که استقبال فزاینده¬ای را از ادبیات تطبیقی در ایران شاهد هستیم. این استقبال گرچه ممکن است از برخی جهات اتّفاقی فرخنده به شمار آید اما نیک که بنگریم چندان خوشایند نیست. متاسفانه در کشور ما روی¬آوردن به ادبیات تطبیقی بدون درک صحیح مبانی و چارچوب¬های نظری آن این رشته را با بحرانی جدی رو¬به¬رو کرده¬است. بدفهمی¬هایی که واژه «تطبیقی» ایجاد کرده باعث شده است که گاه این رشته صرفاً به عنوان یکی از «دانش¬های تطبیقی» از جمله فلسفه تطبیقی، زبان¬شناسی تطبیقی و... شناخته شود. از سوی دیگر به دلیل ناآشنایی با مکاتب گوناگون این رشته و در نظرگرفتن آن صرفا به عنوان مقایسه دو ادبیات ملی، «پژوهش¬هایی زیر چتر نام ادبیات تطبیقی انجام گرفته که هیچ¬گونه قرابت و سنخیتی با ماهیت آن ندارد» (انوشیروانی ۱۳۸۹:۳۶). نوشتار پیش¬رو به بررسی مقاله «بررسی تطبیقی شعر و اندیشه تی. اس. الیوت و احمد شاملو بر اساس مولفه های مدرنیته» به قلم حسن اکبری بیرق و نرگس سنایی که در شماره ۴ (پیاپی ۱۲) نشریه پژوهش¬های زبان و ادبیات تطبیقی چاپ شده است، می¬پردازد.
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
تعامل میان ادبیات دربین ملتها از طریق مفاهیم مشترک و تأثیرپذیری شاعران در آثار ادبی ازهم درحوزۀ ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار میگیرد. بخشی ازشعرمعاصر در جامعه امروز برخواسته از زندگی اجتماعی است و تأثیر پذیری ازفرامتنهای شعری در محیطهای اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی حاکم بر جامعه است. شاملو، پلالوار و هیوز شاعرانی هستند که از سه فرهنگ متمایز و در قرنی مشترک و البته در محیط جغرافیایی متفاوت به شاعری میپردازند؛ زمینههای اصلی شعر این سه متأثر از زندگی اجتماعی است و هرسه در دورهای از زندگی شعریشان به جریانهای چپ گرایش داشتهاند و همین گرایشها مضامین مشترکی را در شعر ایشان پدید آورده است. مضامینی همچون آزادی ، عدالت ، ظلم ستیزی ، استبدادستیزی، توجه به وضعیت زندگی کارگران،بازنمود آموزه های مارکسیستی و یاد مبارزانی که در راه این اهداف تلاش میکردند از جمله این اشتراکات است. به طوری که شعرآنها نمایانگر وضعیت و بحرانهای جامعه خود و جهان است. این پژوهش به شیوه توصیفی ، تحلیلی دیوان شاعران مورد بحث را برای استخراج این مشابهتها و نقد و تحلیل آن برمبنای جامعهشناسی ذوق ادبی و هنری ایشان بررسیده است.
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۶-۱۳۸۹ )
چکیده
از میان عناصری که از زبان، آشناییزدایی میکند، موسیقی است تا جایی که بیشتر نظریهپردازان، وزن را جزء ماهیت و ذات شعر میدانند. موسیقی شعر فارسی در دورههای مختلف چهار نوع بوده که عبارت است از: موسیقی بیرونی(وزن عروضی)، موسیقی کناری(قافیه و ردیف)، موسیقی درونی(بدیع لفظی) و موسیقی معنوی(بدیع معنوی).
با ظهور نیما در شعر معاصر تغییراتی در موسیقی شعر انجام پذیرفت. پیروان نیما پا را فراتر نهاده و حتی برخی چون شاملو در پی رهایی کامل از قید و بند عروض کلاسیک بودهاند. با این حال، این شاعران نیز نتوانستند کارکرد موسیقایی را کاملاً نادیده بگیرند و به جای موسیقی بیرونی از موسیقی درونی بهره گرفتهاند.
در این پژوهش سعی شده است آن گروه از آرایههای ادبی در اشعار شاملو را که عناصر سازنده آنها بر تکرار واکها استوار است، واکاوی و بررسی، و نقش این عناصر در ایجاد موسیقی درونی شعر وی نشان داده شود. از آنجا که مدار موسیقی به معنی عام کلمه بر تنوع و تکرار استوار است، هرکدام از جلوههای تنوع و تکرار در نظام آواها، که از مقوله موسیقی بیرونی و کناری نباشد در حوزه مفهومی این نوع موسیقی یعنی موسیقی درونی قرار میگیرد. بررسیها نشان میدهد که شاملو از انواع آرایههای تکرار و واجآرایی بهره برده است؛ عمده دلایل کاربرد این آرایهها عبارت است از: غنیساختن موسیقی، تأکید بر مضمون خاص، رفع تردید خواننده، ایجاد تکیهگاه کلام و جلب نظر مخاطب.
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
بعد از شهریور ۱۳۲۰ با رونق بازار کتاب و مجله در ایران، ترجمهی آثار غربی به فارسی بیش از پیش رواج یافت. از جمله زمینههایی که از این زمان به فارسی منتقل شد، شعر معاصر فرانسه بود که به واسطهی آن بسیاری از شاعران ایرانی به مطالعه و ترجمهی آثار شعری فرانسوی پرداختند. احمد شاملو از شاعرانی است که اشعار چند شاعر فرانسوی، از جمله پل الوار، را به زبان اصلی خوانده و برخی را ترجمه کرده است و از آنها تاثیراتی نیز پذیرفته است. در مقالهی حاضر سعی شده است به شیوهای روشمند، و بر اساس رویکردی تطبیقی، تأثیرپذیری شاملو از الوار در سطح فرم شعر مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و برای پرسشهایی پیرامون اشکال مختلف تأثیرپذیری شاملو از الوار پاسخهایی ارائه گردد. حاصل پژوهش حاضر، بیانگر این است که: شاملو، در سطح واژگان، ترکیبها، حروف ربط، تکرار، کاربست خاص صفت و قید در موسیقی شعر، حذف و سبک شروع شعر از الوار تأثیر پذیرفته است. البته این تأثیرپذیری به شکلی نیست که شاملو را مقلدی صرف بدانیم، بلکه او با استادی تمام، ساختارهای شعر الوار را به فارسی منتقل کرده، با در هم آمیختن آن با ساختارهای متون کهن فارسی، نقش خاص خود را رقم زده است.
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
ادبیّات تطبیقی یکی از حوزههای مطالعاتی است که اخیراً توجّه پژوهشگران را بیش از پیش به خود جلب کرده است. با بررسی تطبیقی آثار، به احساسات، عواطف، اندیشهها، و دغدغههای مشترک مابین شاعران و نویسندگان در سراسر جهان میتوان رسید. با رواج امر ترجمه و رفت و آمد به اروپا، شعر شاعران اروپایی، تأثیر فراوانی بر شعر دورۀ معاصر ما گذاشت. از جملۀ این شاعران اروپایی میتوان به تی.اس.الیوت، پل الوار، آندره برتون، لویی آراگون و .... اشاره کرد. احمد شاملو، شعر آیدا در آینۀ خود را تحتتأثیر شعر الیزا در آینۀ آراگون سروده است. بنابراین، این جستار با تکیه بر منابع کتابخانهای به روش تحلیلی– توصیفی به تأثیرپذیری شاملو از آراگون و بررسی تصویرهای مجازی در توصیف معشوق در شعر هر دو شاعر، پرداخته شده است. نتیجه آنکه: شاملو در سرودنِ آیدا در آینه، به شعر الزا در آینه از آراگون و شاعران دیگر فرانسه نظر دارد و از تصاویر و کلمات و فکر او استفاده میکند، ولی شعر خود را از محدودۀ خانه و روستا به سوی کوچه، شهر گسترش میدهد و بیشتر از آراگون به درد اجتماعی میپردازد.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
جستار پیشرو میکوشد تا با اتکا بر رویکرد نشانه ـ معناشناسی به تحلیل گفتمان ادبی و سازوکارهای نشانه ـ معناشناختی «تردید» در گفتمان ادبی رمان ِ انگار گفته بودی لیلی اثر سپیده شاملو بپردازد. روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است. درواقع، نگارنده سعی دارد تا با تکیه بر گفتمان ادبی شاملو و فرم روایی منحصربهفرد آن به شیوۀ تحلیل نشانه ـ معناشناختی نشان دهد چگونه «تردید» در بطن گفتمان رمان شکل گرفته و فرایند تولید و دریافت معنا را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف اصلی جستار پیشرو پاسخگویی به پرسشهای زیر است :۱. مؤلفهها و سازوکارهای نشانه ـ معنایی و گفتمانی دخیل در شکلگیری «تردید» در بطن روایت ادبی کداماند و چه ویژگیهایی دارند؟ ۲. مؤلفههای روایی و نشانه ـ معنایی «تردید» در کلیت نظام گفتمانی اثر مورد مطالعه چه کارکردهایی دارند؟ نتایج نشان دادند که تردید ِروایی برونداد مؤلفههای تنشی و بوِشی گفتمان است که بهنوبۀ خود کنش روایی را از طریق برهم ریختن نظم و ایجاد آشفتگی در افعال مؤثر به حاشیه رانده و با سبکهای حضور نشانه ـ معناشناختی پیوندی تنگاتنگ دارد. با لحاظ مؤلفههای نشانه ـ معنایی تردید و نوع حضور سوژه در این اثر، تردید به شکلگیری گفتمانی میانجامد که دارای کارکردی سلبی[۱] و مبتنی بر سقوط است.