جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای اقتدار


دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

حکومتهای مدرن برخلاف حکومتهای سنتی ابزار انحصاری اِعمال خشونت و ایجاد کنش جمعی هماهنگ را از طریق سیستم بوروکراسی و تدوین قوانین در دست دارند. از منظر تاریخی در ایران عملکرد رهبری سیاسی مقتدر از عوامل مهم ساخت حکومت مدرن در دوره پهلوی اول بوده است. در باب علل شکل گیری رهبری مقتدر و نظامیدر عصر پهلوی اول دیدگاههای متعددی مطرح شده است. برخی زمینههای آن را به رفتارهای فردی پهلوی اول مرتبط دانسته و برخی دیگر به ساختارهای اقتصادی- اجتماعی دوران پیش از آن اشاره مینمایند. لیکن ویژگیهای حکمرانی از منظر جغرافیای سیاسی در بستر زمانی- مکانی خاصی شکل میگیرد که در مطالعات چگونگی ساخت حکومت مدرن در ایران کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله کوشش گردیده با اتکا به روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی احراز ارجحیت جایگاه رهبری مقتدر در عصر پهلوی اول (۱۳۰۴- ۱۳۲۰) در ساخت حکومت مدرن در ایران در نتیجه کارکرد مولفههای طبیعی و انسانی مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای تحقیق نمایان گر آن است که نامساعد بودن شرایط طبیعی و اقلیمیبه گونه‌ای عمل نمود که در زمان ظهور پهلوی اول امکان شکل گیری طبقات اجتماعی مستقل وجود نداشته و در زمانه تشکیل حکومت مدرن نیروهای تولید همگی در مالکیت قدرت سیاسی متمرکز قرار گرفتند. همچنین تنوع قومیو زبانی نیز سبب می‌گردید رهبران سیاسی- نظامیمقتدر توانایی ایجاد هویت مشترک بین اقوام مختلف را داشته باشند.

دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

چکیده از آن¬جا که امثال، برخاسته از تجربه¬های حیات قومی¬اند با مطالعه¬ی آن¬ها می¬توان ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر قوم را بازشناخت. ساختار سیاسی ایران تا دوره¬ی مشروطیت، با استبداد شناخته می¬شود که در آن، پادشاه پیوسته در رأس قدرت بود و مردم همگی رمه¬ی او به شمار می¬رفتند. حاکمیت استبداد، رواج اندیشه¬ی جبرباوری، فقدان زمینه¬های عقلانی و فلسفی در جامعه، سرسپردگی و نفی فردیت از جمله عواملی هستند که در طول تاریخ ایران سبب شکل¬گیری سخنان و امثالی شده¬اند که بنیان هرگونه تعقل، حرکت اجتماعی و پیشرفت را سست کرده¬اند. امثال و حکم به عنوان نمایان¬ترین تجلی¬گاه اندیشه و مهمترین دستورالعمل زندگی عامه¬ی مردم، بخش درخوری از فرهنگ و زبان ایرانیان را تشکیل می¬دهد و ازین¬رو برای شناخت و تحلیل فرهنگ ایرانی بسیار کارآمد است. در این مقاله به بررسی چند مورد اساسی از پیش¬زمینه¬هایی پرداخته¬ایم که پذیرش و پرورش استبداد را در میان مردم موجب شده و در امثال و حکم نمود یافته¬اند. نتیجه آن¬که استبدادپذیری پیش و بیش از آن¬که ناشی از اعمال قدرت باشد، دارای زمینه¬هایی فرهنگی است و قرون متمادی ذهن و زبان مردم را شکل داده است.
محمدحسین امانت، کاووس حسنلی،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده

اسکندر مقدونی شخصیتی‌ست که در تاریخ و ادب فارسی نقش‌آفرینی پررنگی داشته است. او را هم گجستک و ویرانکار می‌خوانند و هم پادشاهی آرمانی و پیامبری برگزیده. درادبیات عامه نیز اسکندر درقالب قهرمان و پادشاهی کشورگشا و ماجراجو با فر ایزدی و پیامبری با هدف ترویج دین الهی نمود پیدا کرده است. یکی از متون عامیانه‌ای که بخشی از آن به زندگانی اسکندر اختصاص دارد، داراب‌نامه‌ی طرسوسی‌ست. نکته‌ی جالب توجه این است که اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی، با اسکندر دیگر اسکندرنامه‌های ادب پارسی، از جمله شاهنامه، شرف‌نامه، اقبال‌نامه و اسکندرنامه‌ی کالیستنس دروغین و ... تفاوتی اساسی دارد. یعنی خبری از آن شاه مقتدر و فرهمند ادب پارسی در داراب‌نامه‌ی طرسوسی نیست. پردازنده‌ی داراب‌نامه با شگردهای گوناگون تقدس و قدرت را از این پادشاه افسانه‌ای زدوده است. هدف از این پژوهش نیز بازیابی همین شگردهاست که برای اقتدارزدایی از اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی به کار گرفته شده است. در این جستار بازشناسی شخصیت اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی در کانون توجه قرار گرفته است تا با روشن شدن تفاوت‌های شخصیت‌پردازی طرسوسی، شیوه‌های اقتدارزدایی از اسکندر بازنمایی شود. نتایج به دست آمده نشان می‌دهد، طرسوسی ماجراها و حوادث فراوانی را درداستان خود جای داده تا رفته رفته و بر پایه‌ی پیرنگی پذیرفتنی، اقتدار و فره از اسکندر دور شود. وی همچنین با شخصیت ضعیفی که از اسکندر به نمایش درآورده است و آفرینش شخصیت‌های مقتدر دیگر از جمله پوران‌دخت که بر اقتدار اسکندر سایه انداخته‌اند، تاج و تخت پادشاهی ایران را درجهان داستانی آفریده‌ی خود، از این غاصب یونانی باز پس گرفته است.

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله، فرهنگ سیاسی جامعۀ ایران را در یک بازۀ کیفی اقتدارگرایی تا دموکراتیک‌‌گرایی بررسی و تحلیل کرده‌ایم. دیدگاه‌‌های نظریِ شکل‌گرفته درباب فرهنگ سیاسی ایران تحلیل‌‌های متفاوت و گاه متضاد دارند. دسته‌ای از این دیدگاه‌‌‌‌ها ویژگی‌‌های فرهنگ سیاسی ایران را غیردموکراتیک و اقتدارگرایانه معرفی کرده و دستۀ دیگر شاخص‌‌های دموکراتیک را به آن نسبت داده‌‌اند؛ ازجملۀ این شاخصه‌‌ها تأکید‌‌‌ بر میزان زیاد مشارکت سیاسی در دوره‌های مختلف انتخاباتی است. در این پژوهش، با استفاده از روش کمّی پیمایشی برمبنای داده‌‌های فازی، فرهنگ سیاسی دو شهر ارومیه و خرم‌‌آباد را که به‌ترتیب کمترین و بیشترین میزان مشارکت انتخاباتی را در دوره‌‌های مختلف انتخاباتی داشته‌‌اند، تحلیل کرده‌ایم تا با استفاده از یافته‌‌های تجربی، صحت و سقم نظریه‌‌ها و دیدگاه‌‌های فرهنگ سیاسی ایران را بیازماییم. برای این منظور، میزان عضویت شهروندان را در دو مجموعۀ فرهنگ سیاسی ارزیابی کرده‌ایم: ارزش‌‌های ابراز وجود دربرابر ارزش‌‌های بقا و ارزش‌‌های عقلانی دربرابر ارزش‌‌های سنتی، الگوی فرهنگ سیاسی آن‌ها را تعیین می‌‌کند. نتایج پژوهش نشان می‌‌دهد الگوی فرهنگ سیاسی ارومیه و خرم‌‌آباد تاحدودی شبیه به یکدیگر است. برخلاف تصور قبلی، در هیچ‌کدام از دو شهر، فرهنگ سیاسی همسان و واحدی مشاهده نشده است. بنابراین، مجموعۀ ارزش‌‌های سیاسی توده‌‌ مجموعه‌ای دووجهی است که هم تمایلات دموکراتیک و هم تعلقات اقتدارگرایی دارد و مهم‌تر این است که الگوی فرهنگ سیاسی شهروندان با میزان مشارکت انتخاباتی آنان مطابقت ندارد؛ بنابراین این استدلال که زیاد بودن مشارکت انتخاباتی می‌‌تواند شاخصی برای ارتقای فرهنگ سیاسی و نشان‌‌دهندۀ دموکراتیک بودن آن باشد، با واقعیت همخوانی ندارد.  

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

در مقالۀ حاضر زمینۀ اصلی برنامه‌های نوسازی و اصلاحات اداری دوران رضاشاهی را- که دارای مزایا و فواید بسیاری برای جامعۀ ایران بوده است- بیان می‌کنیم. همچنین، به ‌وجود فرهنگ سیاسی اقتدارگرا می‌پردازیم که به‌موازات آن تجدید حیات یافت و موجب فزونی یافتن روش‌های مستبدانه و اعمال سلیقه‌های فردی در نظام سیاسی و اداری کشور شد.  در ادامه، این مسئله را تبیین می‌کنیم که به‌رغم رشد کمّی و پدید آمدن محیطی نسبتاً مناسب برای نوسازی و اقداماتی که صورت پذیرفت، تحولی بنیادین در نظام دیوان‌سالاری کشور پدیدار نشد‌‌. در این دوران، بسیاری از ویژگی‌ها و عناصر مخرب و نامناسب- که همواره از موانع تحول و اصلاحات بنیادین در نظام سیاسی اداری ایران به‌شمار می‌رفتند- ماندگار و حتی گاه تقویت شدند‌‌؛ عناصری نظیر روحیه اطاعت محض، رابطه‌گرایی، خویشاوندسالاری، ارتشا و فساد اداری، قانون‌شکنی و قاعده‌گریزی، نبود امنیت، بی‌اعتمادی، روحیۀ چاپلوسی، فقدان عقلانیت در تصمیم‌گیری‌های راه‌بردی و تحمیل اراده فردی شاه بر همه ارکان اداری.

دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

نسبتِ منطقی میان نظریۀ پژوهش و متن نکته‌ای است که پژوهشگران ایرانی کمتر به آن توجه کرده‌اند؛ زیرا در غالبِ پژوهش‌های نظریه‌محورِ منتشرشده، این نظریه است که بر متن سلطه دارد و درصورتِ مطابقت نداشتن، متن با جرح‌و‌تعدیل‌هایی با آن سازگار شده است. به تعبیر دیگر، در این دسته از پژوهش‌ها نظریه در جایگاه اقتدار ایستاده است و متن به سکوت واداشته می‌شود. در مقالۀ حاضر، پس از بررسی دسته‌ای از این پژوهش‌ها- که اساس آن‌ها نظریۀ منطق‌مکالمۀ باختین بوده- با نگاهی آسیب‌شناختی از نسبتِ منطقی (و نه اقتدارگرایانه) میان نظریه و متن سخن گفته شده است. به‌باور نویسنده، نسبت میان نظریه و متن زمانی منطقی (غیراقتدارگرایانه) خواهد بود که نخست استقلال متن در مقابل نظریه حفظ شود و دیگر اینکه انتخاب متن صرفاً برای تأیید و تصدیق درستی نظریه نباشد؛ بلکه بر عکس انتخاب متن باید به‌گونه‌ای باشد که با ابطال نظریه، امکان اصلاح و ارائۀ نظریه‌ای تازه‌تر که توان تبیین متون بیشتری را داشته باشد، فراهم شود. 
 
سیداحمد پارسا، زهرا آسیابی،
دوره ۱۱، شماره ۵۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

موضوع پژوهش حاضر «شگردهای مشروعیت‌‏سازی در امثال و مثل‏‌نماهای زبان فارسی و نقش آن‌‏ها در تحلیل گفتمان» است. پژوهش براساس نظریۀ مشروعیت‌‏بخشی ون لیوون صورت گرفته تا نشان دهد که امثال و مثل‌‏نماها چگونه می‌‏توانند به گفتمان مشروعیت بدهند. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و براساس مؤلفه‏‌های ون لیوون مانند اقتدارسازی، ارزیابی اخلاقی، عقلانی‌‏سازی و اسطوره‏‌سازی استوار است.
جامعۀ آماری دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آن‌‏ها اثر ابراهیم شکورزاده بلوری است. حجم نمونه سه هزار مثل فارسی است که براساس شیوۀ نمونه‌‏گیری تصادفی نظام‌‏مند (systematic random sampling) از این کتاب انتخاب شده است.
نتیجه نشان می‌‏دهد از میان فرایندهای مشروعیت‌‏سازی، مؤلفۀ ارزیابی و سنجش با مجموع ۳۸۰ مثل و مثل‏‌نما بیشترین بسامد را دارد. به نظر می‌‏رسد این امر به‌دلیل اهمیت ارزیابی از یک سو و تمایل انسان‌‏ها به سنجش و ارزیابی از سوی دیگر است. همچنین نتیجه بیانگر این است که امثال و مثل‏‌نماها در گفتمان با اهداف گوناگونی چون اقناع مخاطب، مشروعیت‌‏بخشی به کلام و سلب مشروعیت از دیگری صورت می‌‏گیرد که به گونه‏‌ای در تقابل خود و دیگری نمود می‌‏یابد.
واژه‌های کلیدی: مثل، گفتمان، ون لیوون، مشروعیت، اقتدار، اقناع

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده

چکیده
موضوع این مقاله مطالعۀ تطبیقی دموکراتیزاسیون در ترکیه و ایران از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۳م است. مسئلۀ پژوهش این است که دموکراتیزاسیون در ترکیه و ایران در مرحلۀ دوم، گذار دموکراتیک، پرابلماتیک شده و در هر دو کشور تلاش ­های ناظر بر تغییرات دموکراتیک در دورۀ مورد مطالعه به ظهور اقتدارگرایی جدید منجر شده­ است. با ارائۀ شواهد تجربی استدلال شده­ است که ایران، بازگشت به اقتدارگرایی را در ۱۹۰۸م و ترکیۀ عثمانی در ۱۹۱۳م تجربه کرده­ است. مدل نظری پژوهش برمبنای رویکرد عاملیت ­محور، فرموله شده است. ساختار منطقی این مدل دلالت بر آن دارد که دموکراتیزاسیون نتیجۀ نوع و کیفیت ترکیب سه شرط علّی، عاملیت کنشگران سیاسی و کنشگران نظامی و کنشگران خارجی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی تاریخی انجام شده است. شواهد تجربی این پژوهش دلالت بر آن دارد که بازگشت به اقتدارگرایی در ترکیه و ایران تحت شرایط ترکیب شروط علّی استراتژی سرکوب‌گرایانه میان کنشگران سیاسی و مداخلۀ خشونت­ آمیز نظامیان در فرایندهای سیاسی و نیز مداخلۀ سیاسی ـ نظامی کنشگران خارجی در سیاست داخلی رخ داده است.


دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

نقد و نظریه ادبی، به‌واسطه رویکرد بینارشته‏ای خود، غالباً منطوی بر مفاهیم ادبی، فلسفی، اجتماعی، تاریخی و... است. همین امر موجب پیچیدگی و سخت‏فهمی نظریه‏ها، و کاربرد و کاربست آن‏ها در متون ادبی می‏شود. کتاب نگاهی تازه به نظریه ادبی (۱۴۰۰) نوشته عیسی امن‏خانی، پژوهشی اصیل و انتقادی است که با رویکردی نو و با لسانی ساده، قصد دارد تا به تبیین و تنقیح نظریه‏های ادبی، سرچشمه‏های آن و همچنین کاربست این نظریه‏ها در متون ادبی، اهتمام جوید. مهم‏ترین اصل و فرض کتاب این است که نظریه‏های ادبی به‌واسطه «اقتدارستیزی خود‏بنیاد» پدید آمده‏اند و ظهور و پیدایش هر «نظریه» ناشی از «موازی‏کاری» و «تقابل» آن با نظریه‏(های) رقیب است. لذا فرض بنیادین کتاب مبتنی بر پیدایش «اقتدارستیزانه» نظریه‏هاست و بر همین اساس مؤلف محترم کل نظریه‏های ادبی را به سه رویکرد نظریه‏های مؤلف/سوژه‏محور؛ نظریه‏های مؤلف/سوژه‏ستیز و نظریه‏های ساختار‏ستیز، تقسیم می‏کند و براساس «عنصر غالب» و «شباهت خانوادگیِ» هر نظریه، آن را در یکی از سه رویکرد مذکور طبقه‏بندی می‏کند. رویکرد نوبنیاد کتاب، ضمن ارزشمندی و اصالت، که برخاسته از ذهن نو جو، نقّاد و متفطن نویسنده است، با این حال در فرایند کتابت، دچار ساده‏سازی و تقلیل‏گرایی‏های مکرر، اعمال محدودیت، و درنهایت «تناقض‏های بنیادین» شده است که در ادامه مقاله به‌طور مبسوط به تبیین وجوه متفاوت آن خواهیم پرداخت. مقاله حاضر ضمن خوانش و بررسی دقیق کتاب مذکور، پیشنهاد و نشان می‏دهد که نویسنده محترم، در چاپ‏های بعدی حتی‏ا‏لامکان به نکاتی چون درسنامه بودن کتاب، انعطاف‏پذیری بیشتر در مرزبندی میان نظریه‏ها، اجتناب از اعمال محدودیت در مقولات، جامع‏نگری و پرهیز از ساده‏سازی و تقلیل‏گرایی توجه داشته باشد. 
 


صفحه ۱ از ۱