جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای میراسکندری
عطیه آذرشب، اصغر عسگری خانقاه، علی باصری، فریبا میراسکندری،
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( آذر و دی ۱۳۹۸ )
چکیده
یکی از مهمترین بخشهای هر فرهنگ، ادبیات عامه است که شامل ابعاد مختلفی است. در مطالعۀ پیشرو با تمرکز بر فرهنگ و ادبیات عامۀ قوم بلوچ، قصد داریم دریابیم زنان بلوچ در حماسههای این قوم عمدتاً در چه ابعادی به تصویر در آمدهاند و در اجتماع و خانواده دارای چه موقعیتی هستند. به این ترتیب، هدف اصلی پژوهش، شناسایی و تفسیر سازوکاری است که در فرهنگ و ادبیات عامۀ قوم بلوچ و بهطور اخص حماسههای این قوم درنهایت، موجد موقعیت و جایگاهی خاص در ارتباط با زنان بلوچ میشود. به همین دلیل، برای دستیابی به این منظور، از روش کیفی مردمنگاری و نیز روش اسنادی بهره بردهایم. برای تفسیر بهتر دادههای بهدست آمده نیز برخی نظریات فمنیستی همچون فمینیسم رادیکال، فمینیسم سوسیال و نیز فمینیسم لیبرال را استفادۀ انتقادی میکنیم تا از این طریق دریابیم آیا مسائلی که از بطن دادهها استخراج میشود، در چارچوبهای یادشده قابل بررسی یا به نحوی دیگر قابل تفسیر است. یافتههای حاصل از کاربست روشهای مذکور نشان میدهد که تصویری که از زنان ارائه شده است، بر برخی ابعاد و تصاویر خاص دلالت دارد، ازجمله: برهمزنندۀ صلح و روابط پایدار سران قدرت؛ قدرتمند، ثروتمند و دارای جاه و مقام؛ زیرک، باهوش و باتدبیر؛ دلیر، شجاع و ستیزهجو؛ تیماردار و تسکیندهندۀ آلام و برهمزنندۀ روابط خانوادگی با انجام قضاوتهای نادرست. درمجموع، با تمامی مضامین بهدست آمده به این نتیجه دست یافتیم که زنانی که در حماسههای بلوچی از آنها سخن گفته شده است، دارای ارزشها، موقعیتها و امتیازات بهنسبت یکسان با مردان هستند.
عطیه آذرشب، اصغر عسگری خانقاه، فریبا میراسکندری، علی باصری،
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده
مقاله حاضر با روشی توصیفی ـ تحلیلی و با هدف انجام تحلیل مضمونی ـ کیفیِ قومنگارانه، درپی بازخوانی و برشمردن مختصات مطالعاتی است که در حوزه فرهنگ و ادبیات عامه قوم بلوچ در دست است. بر این اساس، با ارائه شمایی کلی و توصیفی وبا دستهبندی و استخراج شاخصههای این آثار، ظرفیتهای پژوهشی آنها از نظر مؤلفههای نظری و روشی ارزیابی شده است. بر اساس یافتهها، میتوان دو دسته از آثار را در این حوزه شناسایی کرد؛ نخست، آثاری که در آنها صرفاً به جمعآوری دادهها و یا انتظامبخشی به متون فولکلوریک بلوچی بسنده شده است و دوم، آثاری که پژوهشگرانِ سعی کردهاند شرحهایی دربارۀ متون جمعآوریشده از سوی خود یا دیگران، ارائه کنند. وجود و حضور چنین مختصات ارزشمندی سبب غنای ظرفیتهای تحقیقی این آثار شده است. این ظرفیتها در چهار محور اصلی جای میگیرد که عبارتاند از: داشتن توصیفات دقیق و انجام تحلیل تفسیری؛ توجه به عوامل و بسترهای شکلگیری موضوعات مورد مطالعه؛ پرداختن به موضوعات بهمنزلۀ جزئی از یک سازوکار کلی در فرهنگ؛ صورت دادن طبقهبندی و ارائۀ مقولات و الگوهای معنایی. بر همین مبنا، درنهایت و بر پایه بینشی مردمشناختی، نوعی چشمانداز ترسیم شد که با تکیه بر آن میتوان به شناخت عمیقتری از ساختارهای ذهنی و اندیشگانی خالقان فرهنگ و ادبیات عامه بلوچی دست یافت..