1- دانشجوی دکترا دانشگاه شیراز
2- استاد دانشگاه شیراز
چکیده: (8581 مشاهده)
اسکندر مقدونی شخصیتیست که در تاریخ و ادب فارسی نقشآفرینی پررنگی داشته است. او را هم گجستک و ویرانکار میخوانند و هم پادشاهی آرمانی و پیامبری برگزیده. درادبیات عامه نیز اسکندر درقالب قهرمان و پادشاهی کشورگشا و ماجراجو با فر ایزدی و پیامبری با هدف ترویج دین الهی نمود پیدا کرده است. یکی از متون عامیانهای که بخشی از آن به زندگانی اسکندر اختصاص دارد، دارابنامهی طرسوسیست. نکتهی جالب توجه این است که اسکندر در دارابنامهی طرسوسی، با اسکندر دیگر اسکندرنامههای ادب پارسی، از جمله شاهنامه، شرفنامه، اقبالنامه و اسکندرنامهی کالیستنس دروغین و ... تفاوتی اساسی دارد. یعنی خبری از آن شاه مقتدر و فرهمند ادب پارسی در دارابنامهی طرسوسی نیست. پردازندهی دارابنامه با شگردهای گوناگون تقدس و قدرت را از این پادشاه افسانهای زدوده است. هدف از این پژوهش نیز بازیابی همین شگردهاست که برای اقتدارزدایی از اسکندر در دارابنامهی طرسوسی به کار گرفته شده است. در این جستار بازشناسی شخصیت اسکندر در دارابنامهی طرسوسی در کانون توجه قرار گرفته است تا با روشن شدن تفاوتهای شخصیتپردازی طرسوسی، شیوههای اقتدارزدایی از اسکندر بازنمایی شود. نتایج به دست آمده نشان میدهد، طرسوسی ماجراها و حوادث فراوانی را درداستان خود جای داده تا رفته رفته و بر پایهی پیرنگی پذیرفتنی، اقتدار و فره از اسکندر دور شود. وی همچنین با شخصیت ضعیفی که از اسکندر به نمایش درآورده است و آفرینش شخصیتهای مقتدر دیگر از جمله پوراندخت که بر اقتدار اسکندر سایه انداختهاند، تاج و تخت پادشاهی ایران را درجهان داستانی آفریدهی خود، از این غاصب یونانی باز پس گرفته است.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه دریافت: 1396/10/13 | پذیرش: 1398/2/7 | انتشار: 1398/2/7