1- مربی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ، raziehrezazadeh9@gmail.com
2- استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
3- استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
چکیده: (6245 مشاهده)
هر ملت برای تجلی باورها و آداب و رسوم مردمان خود خاستگاهی دارد. ادبیات آینه تمامنمای گذشتۀ هر قوم است. سیر تاریخ هر ملت یا مردم گسسته نیست و اگر پیامی در یک متن از ادبیات عامه با واقعیتهای دوران تاریخی خود گره خورده باشد همواره با گذر زمان به دورههای بعد نیز منتقل و به تناسب زمان بازآفرینی میشود. هزارویکشب، مادر قصههای جهان، منبع خوبی در ادبیات عامیانه بهشمار میرود. درواقع، میتوان گفت حکایتهای هزارویکشب در سیر زمانی خود معانی و مقاصد تازهای یافته است. عطار، شاعر عارف، با هنر داستانپردازی از حکایتهای ادب عامه با اندکی تفاوت در سیر داستاننویسی در بیان اندیشههای عرفانیخود بهره برده است. وجود نشانهها و موارد مشترک و ارتباط و پیوند جنبههای گوناگون صوری و محتوایی، گویای روابط بینامتنیت میان دو حکایت است. با بررسی ساختار غنایی داستانها به روابط میان آنها و توصیف الگوهای ساختاری آنها پی میبریم. داستانها بر اساس موضوع (حماسی، عاشقانه، و عارفانه) بنمایههای متفاوتی دارند. داستانهای عاشقانه دارای بنمایههایی چون آغاز عشق، بزمهای عاشقانه و ... هستند.
در این پژوهش، ساختار غنایی دو حکایت «پیر عاشق و جوان گازر» در الهینامۀ عطار و «عاشق صادق» در هزارویکشب با هم مقایسه شد و تأثیرپذیری ادبیات عرفانی از ادب عامه و همچنین سیر تحول دو حکایت از دیدگاه ژرار ژنت و روابط بینامتنیت بررسی شد.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات داستانی عامه دریافت: 1397/11/7 | پذیرش: 1398/4/3 | انتشار: 1398/6/24