دوره 7، شماره 27 - ( 1398 )                   جلد 7 شماره 27 صفحات 188-165 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- مربی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ، raziehrezazadeh9@gmail.com
2- استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
3- استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
چکیده:   (6245 مشاهده)
هر ملت برای تجلی باورها و آداب و رسوم مردمان خود خاستگاهی دارد. ادبیات آینه تمام­نمای‏ گذشتۀ هر قوم است. سیر تاریخ هر ملت یا مردم گسسته نیست و اگر پیامی در یک متن از ادبیات عامه با واقعیتهای دوران تاریخی خود گره خورده باشد همواره با گذر زمان به دوره‏های بعد نیز منتقل‏ و به تناسب زمان بازآفرینی می‏شود. هزارویک­شب، مادر قصههای جهان، منبع خوبی در ادبیات عامیانه به­شمار می‏رود. درواقع، می‏توان گفت حکایت­های هزارویک­شب در سیر زمانی خود معانی و مقاصد تازه‌ای یافته است. عطار، شاعر عارف، با هنر داستان­پردازی از حکایت‏های ادب عامه ‏با اندکی تفاوت در سیر داستان‏نویسی در بیان اندیشه‏های عرفانی‏خود بهره برده است. وجود نشانهها و موارد مشترک و ارتباط و پیوند جنبههای ‏گوناگون صوری و محتوایی، گویای روابط بینامتنیت میان دو حکایت است. با بررسی ساختار غنایی داستان­ها به روابط میان آن‏ها و توصیف الگوهای ساختاری آنها پی می‏بریم. داستان‏ها بر اساس موضوع (حماسی، عاشقانه، و عارفانه) بن‏مایه‏های متفاوتی دارند. داستان‏های عاشقانه دارای بن­مایه­هایی چون آغاز عشق، بزم‏های عاشقانه و ... هستند.
در این پژوهش، ساختار غنایی دو حکایت «پیر عاشق و جوان گازر» در الهی‏نامۀ عطار و «عاشق صادق» در هزارویک­شب با هم مقایسه شد و تأثیرپذیری ادبیات‏ عرفانی از ادب عامه و همچنین سیر تحول دو حکایت از دیدگاه ژرار ژنت و روابط بینامتنیت بررسی شد.
 
متن کامل [PDF 496 kb]   (1384 دریافت)    
نوع مقاله: پژوهشی اصیل | موضوع مقاله: ادبیات داستانی عامه
دریافت: 1397/11/7 | پذیرش: 1398/4/3 | انتشار: 1398/6/24

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.