دانشگاه اراک ، horri2004tr@gmail.com
چکیده: (200 مشاهده)
این مقاله رویکرد نشانه-معناشناسی به مثابه رویکردی پسا-پراپی را به قصههای عامیانه از رهگذر تحلیل قصۀ «حاجی لُواس» بررسی و تبیین میکند. برخلاف رویکرد پراپ که فقط به عناصر ثابت و متغیر و خویشکاری سی و یک گانۀ شخصیتها و هفت حوزه کنش اشاره میکند، در رویکرد نشانه-معناشناسی که عمدتاً از گرماس-۲ ریشه میگیرد و دیگر رویکردها از جمله شمایلی-نشانهای و برسازهای را نیز شامل میشود، بررسی از سطح عناصر صوری صرف فراتر میرود، و معناها و مفاهیم پس پشت عناصر را نیز در برمیگیرد. از این حیث، مربع معنایی با نحو بنیادی در سطح ژرفساخت متون روایی سروکار دارد که در قالب نحو روایی در سطح روساخت متجلی میشود. ژرفساخت و روساخت، در نحو گفتمانی بروز مییابند و نحو گفتمانی، ساختارهای گفتمان روایت را برمیسازد که به معنای گفتمانی منجر میشود. معنای گفتمانی نیز همان است که گرماس دوم میکوشد ضمن پذیرش نقایص نشانهشناسی ساختارنگر گرماس اول، چنانکه خود آن را به «نقصان معنا» تعبیر میکند، آن را از رهگذر نشانه-معناشناسی ایجاد کند. این مقاله، میکوشد به شیوه تحلیلی و تبیینی به این پرسش پاسخ دهد که ویژگیهای متمایز رویکرد نشانه-معناشناسی در بررسی قصههای عامیانه کدام است و چه وجه تمایزی از رویکرد صرفاً توصیفی و ساختارنگر پراپی دارد.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات عامه دریافت: 1402/3/12 | پذیرش: 1402/10/4